در کتاب شریف الشموس المضیئه، احادیث زیبا و پر محتوایی از حضرات معصومین علیهم السلام در این مورد نقل شده است که شایسته دقت و تامل است:
1- فى حديث اللّوح عن الصّادق جعفر بن محمّد عليهما السّلام: «بسم اللّه الرّحمن الرّحيم.
هذا كتاب من اللّه العزيز الحكيم، لمحمّد نبيّه و نوره و سفيره و حجابه و دليله. نزل به الرّوح الأمين من عند ربّ العالمين». و ساق الحديث بذكر الأئمّة عليهم السّلام الى أن انتهى الى الحسن بن علىّ عليهما السّلام ثمّ قال سبحانه: «فأكمل ذلك بابنه م ح م د رحمة للعالمين، عليه كمال موسى و بهاء عيسى و صبر ايّوب، فيذلّ اوليائى فى زمانه، و تتهادى رؤسهم كما تتهادى رؤوس التّرك و الدّيلم، فيقتلون و يحرقون و يكونون خائفين مرعوبين و جلين، تصبغ الأرض بدمائهم، و يفشو الويل و الرّنّة فى نسائهم. اولئك أوليائى حقّا.»(1) الحديث
ترجمه:
در حديث لوح از امام صادق عليه السّلام آمده است: «بسم اللّه الرحمن الرحيم، اين پيامى است از سوى خداى مقتدر شكست ناپذير كه در ساخته و پرداخته اش هيچ عيب و نقصى نيست، خطاب به محمد؛ پيامبر، نور، نماينده و پرده دار او و راهنماى بندگانش به سوى خدا، كه روح الامين- جبرئيل عليه السّلام- آن را از جانب پروردگار بر او نازل كرد.» آنگاه رشته كلام به بيان نام ائمه عليهم السّلام كشانده شده تا به حسن بن على عليهما السّلام رسيده و حديث قدسى چنين ادامه مى يابد: «سرانجام سلسله امامت را به فرزندش م ح م د كه مايه رحمت براى جهان و اهل آن است كامل فرمود، او كمال موسى، درخشش عيسى و پايدارى و استقامت ايوب، همه را داراست، اولياء من در زمان- غيبت- او- نزد جهال و ستمگران عالم- خوار و بى ارزشند، سرشان از پيكر جدا شده و گويى سرهاى كفّار ترك و ديلم است كه پادشاهان به يكديگر پيشكش مى كنند، كشته مى شوند، به آتش سوزانده مى شوند، ترسان و هراسان و- از ترس جان و دينشان- لرزانند، زمين از خونشان رنگين مى شود، ناله سوزناك و فرياد- وامظلوما- در بين همسران و خانواده شان به آسمان مى رود. اينان به حق و بى شك اولياء من هستند ...»
2- و عن الباقر عليه السّلام: «نظر موسى عليه السّلام فى السّفر الأوّل الى ما يعطى قائم آل محمّد، فقال موسى: «يا ربّ! إجعلنى قائم آل محمّد.» فقيل: «إنّ ذلك من ذرّيّة أحمد.» ثمّ نظر فى السّفر الثّانى فوجد مثل ذلك فقال مثل ذلك، فقيل له مثل ذلك، ثمّ نظر فى السّفر الثّالث فرأى مثله فقال مثله، فقيل له مثله.»(2)
ترجمه:
از امام باقر عليه السّلام نقل شده است: «موسى عليه السّلام در سفر اول (سِفر به معنى كتاب و سفرهاى تورات نظير جزءهاى قرآن است) نگاه كرد و آنچه را به قائم آل محمد داده مى شود ديد. عرض كرد: «پروردگارا مرا قائم آل محمد قرار بده»، پيام آمد: «او از نسل احمد است.» آنگاه موسى در سفر دوم نظر انداخت و درست همان چيزى را كه در سفر اول ديده بود در آن نيز همان را يافت و همان درخواست را كرد و همان جواب را شنيد، سپس در سفر سوم نيز همان ديد، و همان گفت وشنود تكرار شد.»
3- و عن النّبىّ صلّى اللّه عليه و اله فى حديث قدسىّ طويل: «انّ اللّه عزّ و جلّ قال لنبيّه صلّى اللّه عليه و اله: قد جعلت عليّا وزيرك و خليفتك من بعدك على أهليك و امّتك، و أعطيتك اذا خرج من صلبك أحد عشر مهديّا، كلّهم من ذرّيتك، من البكر البتول، آخر رجل منهم يصلّى خلفه عيسى بن مريم، يملأ الأرض عدلا كما ملئت جورا و ظلما، انجى به من الهلكة و اهدى به من الضّلالة، و أبرء بن الأعمى و أشفى به المريض.»(3) الحديث
ترجمه:
از قول پيامبر در بخشى از يك حديث قدسى طولانى چنين نقل شده است:
«خداى عزّ و جلّ به پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم فرمود: من على را وزير و در بين اهل بيت و امّتت جانشين بعد از تو قرار دادم، و از نسلت، از طريق زهراى بتول يازده جانشين مهدى (به حق راه يافته) به تو عنايت كردم كه آخرين آنها مردى است كه عيسى بن مريم به امامت او نماز گزارد، او زمين را همانگونه كه از ستم پر شده است از عدالت سرشار خواهد كرد، به دست او انسانها را از هلاكت نجات بخشم و گمراهان را به راه راست راهبرى كنم، ديده كوران باز كنم و بيماران را شفا دهم.»
4- و عن الصّادق جعفر بن محمّد عن ابيه عن جدّه عليهم السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله:
«القائم من ولدى، اسمه اسمى، و كنيته كنيتى، و شمائله شمائلى، و سنّته سنّتى، يقيم النّاس على ملّتى و شريعتى، و يدعوهم الى كتاب اللّه عزّ و جلّ. من أطاعه أطاعنى، و من عصاه عصانى، و من أنكره فى غيبته فقد أنكرنى، و من كذّبه فقد كذّبنى، و من صدّقه فقد صدّقنى. الى اللّه أشكو المكذّبين لى فى أمره، و الجاحدين لقولى فى شأنه، و المضلّين لامّتى عن طريقه، وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ(4).»(5)
ترجمه:
از امام صادق عليه السّلام به نقل از امام باقر عليه السّلام به نقل از جدش عليه السّلام به نقل از رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله و سلّم آمده است: «امام قائم از فرزندان من است، نامش نام من، كنيه اش كنيه من، سيما و قامتش چون سيما و قامت من و سيره و روشش، سيره و روش من است، مردم را بر دين و آئين من استوار نمايد و به كتاب خداى عزّ و جلّ فراخواند هركه او را اطاعت كند، مرا اطاعت كرده است و هركه از او سرپيچى كند مرا سرپيچى كرده است. آن كسى كه در غيبتش او را منكر شود مرا منكر شده و دروغ پندارنده او مرا به دروغ نسبت داده، پذيرنده او به راستى، مرا به راستى باور داشته است. من از كسانى كه سخن مرا درباره- وجود و غيبت و فرج و قيام- او تكذيب مى كنند و امتم را از راه او منحرف مى نمايند به خدا شكايت مى برم، وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ.»
5- و عن أبى عبد اللّه عليه السّلام عن النّبى صلّى اللّه عليه و اله فى حديث انّه قال لعلىّ عليه السّلام: «اعلم أنّ ابنى منتقم من ظالميك و ظالمى شيعتك فى الدّنيا، و يعذّبهم اللّه فى الآخرة.» فقال سلمان: «من هو؟ يا رسول اللّه! صلّى اللّه عليه و اله» قال: «التّاسع من ولد ابنى الحسين، الّذى يظهر بعد غيبته الطّويلة، فيعلن أمر اللّه و يظهر دين اللّه، و ينتقم من أعداء اللّه، و يملأ الأرض عدلا و قسطا كما ملئت ظلما و جورا.»(6)
ترجمه:
از امام صادق عليه السّلام به نقل از پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم آمده است كه به على عليه السّلام فرمود: «بدان كه فرزندم از ستمكاران در حق تو و حق شيعيانت، در دنيا انتقام خواهد كشيد و در آخرت خداوند آنها را عذاب خواهد كرد.» سلمان سؤال كرد: «يا رسول اللّه او كيست؟» پيامبر فرمود: «نهمين فرزند از نسل پسرم حسين است كه بعد از غيبتى طولانى ظاهر خواهد شد و دين و فرمان خدا را به صداى رسا به جهانيان خواهد رساند و از دشمنان خدا انتقام خواهد كشيد و زمين را همانطور كه از ظلم و ستم پر شده است از عدل و داد سرشار خواهد كرد.»
6- و عن الأصبغ بن نباتة قال: «أتيت أمير المؤمنين علىّ بن ابى طالب عليه السّلام فوجدته مفكّرا ينكت فى الأرض، فقلت له: «ما لى أراك مفكّرا تنكت فى الأرض؟ أرغبة فيها؟» قال: «لا و اللّه، ما رغبت فيها و لا فى الدّنيا يوما قطّ؛ و لكنّى فكّرت فى مولود يكون من ظهرى، الحادى عشر من ولدى، هو المهدىّ يملأها عدلا كما ملئت ظلما و جورا، تكون له حيرة و غيبة، يضلّ فيها أقوام و يهتدى فيها آخرون.» فقلت:
«يا أمير المؤمنين! و انّ هذا الكائن؟» قال: «نعم، كما أنّه مخلوق، و أنّى لك بالعلم بهذا الأمر؟ يا أصبغ! اولئك خيار هذه الامّة، مع أبرار هذه العترة.» قلت: «و ما يكون بعد ذلك؟» قال: «يفعل اللّه ما يشآء، فإنّ له إرادات و غايات.»(7)
ترجمه:
اصبغ بن نباته مى گويد: «ديدم امير المؤمنين عليه السّلام در حالى كه در فكر فرو رفته است روى زمين خطوطى رسم مى كند. گفتم: «چه شده است شما را مى بينم كه در انديشه ايد و بر زمين خط مى كشيد، آيا علاقه و تمايلى به خاك و زمين پيدا كرده ايد؟»
امام فرمود: «نه به خدا قسم، من هرگز به زمين و دنيا علاقه اى نداشته ام، امّا در انديشه كسى هستم كه از نسل من متولد مى شود؛ يازدهمين فرزندم كه مهدى است و زمين را همانگونه كه از ستم پر شده است از عدل و داد سرشار خواهد كرد، او دوران غيبتى خواهد داشت كه در آن دوران گروهى نسبت به آن گمراه مى شوند و عده اى به راه درست قدم مى نهند.»- اصبغ مى گويد- گفتم: «يا امير المؤمنين! واقعا چنين چيزى اتفاق خواهد افتاد؟» فرمود: «آرى چنين است و او پا به عرصه هستى خواهد نهاد، امّا اى اصبغ دست تو از فهم اين مطلب كوتاه است، آن رهيافتگان، نيكان امت پيامبر و ابرار عترت او هستند.» گفتم: «بعد از آن چه خواهد شد؟» فرمود: «خدا هرچه اراده كند به انجام خواهد رساند، او اراده و اهدافى دارد- كه به آنها جامه ظهور و تحقق خواهد پوشاند-»
7- و عن أبى وايل قال: نظر أمير المؤمنين عليه السّلام الى ابنه الحسين عليه السّلام فقال: «انّ ابنى هذا سيّد كما سماّه اللّه سيّدا، و سيخرج من صلبه رجلا باسم نبيّكم، فيشبه الخلق و الخلق، يخرج حين غفلة من النّاس و إماتة من الحقّ و اظهار من الجور. و اللّه، لو لم يخرج لضربت عنقه، يفرح لخروجه أهل السّماء و سكّانها، يملأ الأرض عدلا كما ملئت جورا و ظلما.»(8)
ترجمه:
ابى وايل مى گويد: امير المؤمنين عليه السّلام به فرزندش حسين عليه السّلام نگاه كرد و فرمود:
«اين پسرم سيد و سالار است همانطور كه خداوند سيد و آقايش ناميده است و از نسل او فرزندى همنام پيامبرتان كه در سيما و اندام و نيز اخلاق و رفتار شبيه اوست متولد خواهد شد و در دوران بيخبرى و گمراهى مردم و نابودى حق و غلبه ستم خروج خواهد نمود، به خدا قسم خروج او حتمى است وگرنه گردن زده خواهد شد.( شاید مقصود گردن زده شدن آن حضرت توسط جباران و ستمگرانى است كه هميشه كارشان ايستادن رودرروى حق بوده است. يعنى اگر امام عليه السّلام در زمان مقرر خروج ننمايد شرايط طورى خواهد شد كه به دست ستمكاران مى افتد و كشته مى شود و در آن صورت، غرض از زنده ماندن حجت در دوران طولانى غيبت، نقض خواهد شد، پس بنابراين ظهور آن حضرت، حتمى خواهد بود) اهل آسمان و ملائك از خروج او خوشحال مى شوند و زمين را همانگونه كه از ستم پر شده است از عدل و داد سرشار خواهد نمود.»
8- و عن أبى سعيد عقيصاء قال: لمّا صالح الحسن بن على عليهما السّلام معاوية بن أبى سفيان، دخل عليه النّاس فلامه بعضهم على بيعته فقال عليه السّلام: «ويحكم! ما تدرون ما عملت. و اللّه، الّذى عملت خير لشيعتى ممّا طلعت عليه الشّمس أو غربت.» الى ان قال عليه السّلام: «أما علمتم أنّه ما منّا أحد الّا و يقع فى عنقه بيعة لطاغية زمانه الّا القائم الّذى يصلّى روح اللّه عيسى بن مريم خلفه. فإنّ اللّه عزّ و جلّ يخفى ولادته و يغيب شخصه، لئلّا يكون لأحد فى عنقه بيعة اذا خرج. ذاك التّاسع من ولد أخى الحسين، ابن سيّدة الإماء، يطيل اللّه عمره فى غيبته، ثمّ يظهره بقدرته فى صورة شابّ ابن دون اربعين سنة، ذلك ليعلم أنّ اللّه على كلّ شىء قدير.»(9)
ترجمه:
ابى سعيد عقيصاء مى گويد: هنگامى كه امام مجتبى عليه السّلام با معاويه صلح كرد مردم به محضرش شرفياب شده و عده اى از آنها به خاطر اين مصالحه، آن بزرگوار را سرزنش مى كردند. حضرت فرمود: «واى بر شما! شما نمى دانيد من چه كارى انجام دادم. به خدا قسم آنچه من كردم براى شيعيانم از تمام عالم و آنچه خورشيد بر آن مى تابد بهتر و پرسودتر است.» تا جايى كه فرمود: «آيا نمى دانيد هيچيك از ما اهل بيت از تن دادن به نوعى بيعت با جبّار زمانش خلاصى ندارد مگر قائم كه عيسى روح اللّه نمازش را به او اقتدا خواهد كرد. خداوند عزّ و جلّ زمان ولادت او و نيز خودش را از ديده مردم پنهان مى كند تا در زمان ظهور، در گرو بيعت با كسى نباشد، او نهمين فرزند برادرم حسين است، پسر سرور كنيزان عالم، خداوند در دوره غيبت عمرش را طولانى مى كند آنگاه به قدرت خويش در سيماى رشيدى جوانتر از چهل ساله، بر خلق، آشكارش خواهد فرمود تا مردم بدانند كه خداوند بر انجام هر كارى تواناست.»
9- و عن أبى جعفر عليه السّلام فى حديث: «انّ الحسين عليه السّلام قال: يظهر اللّه قائمنا فينتقم من الظّالمين.» فقيل له: «يابن رسول اللّه! من قائمكم؟» قال: «السّابع من ولد ابنى محمّد بن علىّ، و هو الحجّة بن الحسن بن علىّ بن محمّد بن علىّ بن موسى بن جعفر بن محمّد بن علىّ ابنى، و هو الّذى يغيب مدّة طويلة، ثمّ يظهر و يملأ الأرض قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما.»(10)
ترجمه:
از امام باقر عليه السّلام در بخشى از يك حديث چنين آمده است: «حسين عليه السّلام فرمود:
خداوند قائم ما را ظاهر مى كند و از ستمكاران انتقام مى كشد.» به ايشان عرض شد:
«يابن رسول اللّه! قائم شما چه كسى است؟» فرمود: «هفتمين از نسل فرزندم محمد بن على (امام باقر)، او حجة بن الحسن بن على بن محمد بن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على فرزندم (امام سجاد) است، اوست كه مدتى طولانى پنهان است، سپس ظاهر مى شود و زمين را همانطور كه از ستم پر شده است از عدل و داد سرشار خواهد كرد.»
10- و عن الّثمالى عن علىّ بن الحسين عليهما السّلام أنّه قال: «فينا نزلت هذه الآية:
وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ(11) و فينا نزلت هذه الآية: وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ(12) و الإمامة فى عقب الحسين بن علىّ بن ابى طالب عليهم السّلام الى يوم القيامة، و انّ للقائم منّا غيبتين: إحداهما أطول من الاخرى، أمّا الاولى فستّة أيّام و ستّة أشهر و ستّ سنين؛ و أمّا الاخرى فيطول أمدها حتّى يرجع عن هذا الأمر أكثر من يقول به، فلا يثبت عليه الّا من قوى يقينه، و صحّت معرفته، و لم يجد فى نفسه حرجا ممّا قضينا، و سلّم لنا أهل البيت.»(13)
ترجمه:
ابو حمزه ثمالى از امام سجاد عليه السّلام نقل مى كند كه فرمود: «آيه أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ و آيه وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ در مورد ما نازل شده و امامت بعد از حسين بن على بن ابى طالب عليهم السّلام تا روز قيامت در خاندان ماست.
و قائم ما دو غيبت دارد كه يكى از ديگرى طولانى تر است، اولى مدت شش سال و شش ماه و شش روز (احتمالا در اينجا مقصود از غيبت اولى، غيبت از زمان تولد تا زمانى است كه بر پيكر مطهر پدرش امام عسكرى عليهما السّلام نماز خواند و اين غير از غيبت صغراى مشهور است) و دومى آنقدر طول مى كشد كه بيشتر معتقدان به غيبت هم از اعتقاد خود برمى گردند و تنها كسانى بر اين اعتقاد باقى مى مانند كه داراى يقينى محكم و شناختى درست باشند و نسبت به آنچه ما مى گوييم كمترين ناباورى و دلتنگى در پذيرش به خود راه ندهند و كاملا گوش به فرمان ما باشند.»
11- و عنه أيضا قال: كنت عند أبى جعفر محمّد بن علىّ الباقر عليهما السّلام ذات يوم، فلمّا تفرّق من كان عنده قال لى: «يا أبا حمزة! من المحتوم الّذى لا تبديل له عند اللّه قيام قائمنا؛ فمن شك فيما أقول، لقى اللّه و هو به كافر و له جاحد.»
ثمّ قال: «بأبى و امىّ المسمّى باسمى، المكنّى بكنيتى، السّابع من ولدى! بأبى من يملأ الأرض قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما!»
ثمّ قال: «يا أبا حمزة! من أدركه و لم يسلّم له ما سلّم لمحمّد و علىّ، فقد حرّم اللّه عليه الجنّة، و مأواه النّار، و بئس مثوى الظّالمين.»(14)
ترجمه:
ابو حمزه ثمالى مى گويد: روزى در خدمت امام باقر عليه السّلام بودم، وقتى مردم از حضورش مرخص و پراكنده شدند خطاب به من فرمود: «اى ابا حمزه از مسائل مسلّم و حتمى در نزد خداوند كه به هيچ رو قابل تغيير نيست قيام قائم ماست، پس هركه در آنچه مى گويم شك كند خدا را در حالى ملاقات خواهد كرد كه به او كفر ورزيده و او را انكار كرده باشد.» سپس فرمود: «پدر و مادرم فداى آنكه همنام من است و كنيه اش همان كنيه من مى باشد و هفتمين فرزند از نسل من است. پدرم فداى آنكه بعد از پر شدن زمين از ناراستى و ستم، آن را از عدل و داد سرشار خواهد كرد.» سپس فرمود: «اى ابا حمزه هركه او را درك كند و آنگونه كه به پيامبر و امير المؤمنين عليهما السّلام معتقد و تسليم آنها بوده، به او معتقد و تسليم او نباشد، خداوند بهشت را بر او حرام مى كند، جايگاهش جهنم خواهد بود- او ستمكار است- و جايگاه ستمكاران، بد جايگاهى است.»
12- و عن محمّد بن زياد الازدى قال: سألت سيّدى موسى بن جعفر عليهما السّلام عن قول اللّه عزّ و جلّ: وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً(15) فقال: «النّعمة الظّاهرة الإمام الظّاهر، و الباطنة الإمام الغائب.» فقلت له: «و يكون فى الأئمّة من يغيب؟» قال:
«نعم، يغيب عن أبصار النّاس شخصه، و لا يغيب عن قلوب المؤمنين ذكره، و هو الثّانى عشر منّا، يسهّل اللّه له كلّ عسير، و يذلّل له كلّ صعب، و يظهر له كنوز الأرض، و يقرّب له كلّ بعيد، و يبير كلّ جبّار عنيد، و يهلك على يده كلّ شيطان مريد. ذاك ابن سيّدة الإماء، الّذى يخفى على النّاس ولادته، و لا يحلّ لهم تسميته حتّى يظهره [اللّه] عزّ و جلّ، فيملأ به الأرض قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما.»(16)
ترجمه:
محمد بن زياد ازدى مى گويد: از آقايم موسى بن جعفر عليهما السّلام در مورد آيه وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً سؤال كردم، حضرت فرمود: «نعمت ظاهرى، امام ظاهر و آشكار است و نعمت باطنى امام غايب است.» عرض كردم: «آيا در بين ائمه كسى هست كه غايب شود؟» فرمود: «آرى، جسمش از ديدگان مردم پنهان مى شود امّا يادش از دلهاى مؤمنين غايب نيست، او دوازدهمين ماست، خداوند هر سختى را بر او آسان مى سازد و هر مشكلى را برايش ساده مى نمايد، گنجينه هاى زمين را بر او آشكار مى سازد، مسافتهاى دور و امورى را كه غيرممكن به نظر مى رسد برايش نزديك و ممكن مى كند، ستمگران سركش را به خاك مى افكند و به دست او ديو سيرتان نافرمان را نابود مى نمايد، او فرزند سرور كنيزان عالم است كه تولدش از مردم پنهان است، ناميدن او به اسم براى مردم جايز نيست تا وقتى خداوند او را برايشان ظاهر كند و به دست او زمين مالامال از ستم را از عدل و داد پر كند.»
13- و عن الهروىّ قال: سمعت دعبل بن علىّ الخزاعىّ يقول: «أنشدت مولاى علىّ بن موسى الرّضا عليهما السّلام قصيدتى الّتى أوّلها:
مدارس آيات خلت من تلاوة و منزل وحى مقفر العرصات
فلمّا انتهيت الى قولى:
خروج إمام لا محالة خارج يقوم على اسم اللّه و البركات
يميّز فينا كلّ حقّ و باطل و يجزى على النّعماء و النّقمات
بكى الرّضا عليه السّلام بكاء شديدا، ثمّ رفع رأسه الىّ فقال لى: «يا خزاعىّ! نطق روح القدس على لسانك بهذين البيتين. فهل تدرى من هذا الإمام؟ و متى يقوم؟» فقلت:
«لا، يا مولاى! إلّا أنّى سمعت بخروج إمام منكم، يطهّر الأرض من الفساد و يملأها عدلا كما ملئت جورا.» فقال: «يا دعبل! الإمام بعدى محمّد ابنى، و بعد محمّد ابنه علىّ، و بعد علىّ ابنه الحسن، و بعد الحسن ابنه الحجّة القائم، المنتظر فى غيبة، المطاع فى ظهوره. لو لم يبق من الدّنيا الّا يوم واحد، لطوّل اللّه ذلك اليوم، حتّى يخرج فيملأها عدلا كما ملئت جورا.»(17) الحديث
ترجمه:
از اباصلت هروى نقل شده است كه گفت: شنيدم دعبل خزاعى مى گويد:
قصيده اى سرودم و براى آقايم على بن موسى الرضا عليه السّلام خواندم كه بيت نخستين آن چنين است:
مدارس آيات خلت من تلاوة و منزل وحى مقفر العرصات
(خانه هايى كه جايگاه نزول وحى، تدريس آيات الهى و تفسير قرآن بود و اكنون از جور ستمگران از تلاوت آيات در آن خبرى نيست و صحن وسراى آن از اين انوار تهى شده است)
وقتى به اينجا رسيدم كه:
خروج إمام لا محالة خارج يقوم على اسم اللّه و البركات
يميّز فينا كلّ حقّ و باطل و يجزى على النّعمآء و النّقمات
(اگر نبود اميدم به- ظهور امامى كه بى ترديد به نام پروردگار و همراه با بركات الهى ظهور خواهد كرد؛ در ميان ما حق و باطل را از هم جدا كرده و مردم را بر نيك و بد اعمالشان جزاى خير و مكافات سخت خواهد داد- قلبم از اندوه و حسرت از هم مى شكافت)
امام رضا عليه السّلام سخت گريست آنگاه سر مبارك خويش را بلند كرد و فرمود: «اى خزاعى اين دو بيت را روح القدس از زبان تو سروده است. آيا مى دانى اين امام كيست و چه وقت قيام خواهد كرد؟» عرض كردم: «نه، مولاى من، من فقط شنيده ام كه از شما اهل بيت امامى ظهور خواهد كرد كه زمين را از تباهى و آلودگى پاك مى كند و آن را از عدل سرشار مى كند.» پس امام عليه السّلام فرمود: امام بعد از من فرزندم محمد، بعد از محمد فرزندش على، پس از على فرزندش حسن و بعد از او فرزندش حجت قائم است كه در زمان غيبت، ظهورش را انتظار مى كشند و وقتى ظاهر شد همه چيز و همه كس به فرمان اوست. اگر از دنيا حتّى جز يك روز باقى نمانده باشد خداوند آن روز را آنقدر طولانى خواهد كرد تا او ظهور كند و زمين مالامال از ستم را پر از عدل و داد نمايد.». ...
14- و عن عبد العظيم الحسنىّ قال: «دخلت على سيّدى محمّد بن على عليهما السّلام و أنا اريد أن أسأله عن القائم، أهو المهدىّ أو غيره؟ فابتدأنى فقال: «يا أبا القاسم! إنّ القائم منّا هو المهدىّ، الّذى يجب أن ينتظر فى غيبته، و يطاع فى ظهوره، و هو الثّالث من ولدى، و الّذى بعث محمّدا بالنّبوّة، و خصّنا بالإمامة، إنّه لو لم يبق من الدّنيا الّا يوم واحد، لطوّل اللّه ذلك اليوم حتّى يخرج فيملأ الأرض قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما، و ان اللّه تبارك و تعالى يصلح أمره فى ليلة، كما أصلح أمر كليمه موسى عليه السّلام ليقتبس لأهله نارا، فرجع و هو رسول نبىّ.» ثمّ قال عليه السّلام: «أفضل أعمال شيعتنا، انتظار الفرج.»(18)
ترجمه:
از عبد العظيم حسنى نقل شده است كه گفت: «بر مولايم محمد بن على عليهما السّلام (امام جواد) وارد شدم در حالى كه قصدم اين بود از ايشان در مورد قائم سؤال كنم و بپرسم كه آيا او همان مهدى است يا غير از مهدى كس ديگرى امام قائم است؟ قبل از اينكه من لب به سخن باز كنم امام جواد خود خطاب به من فرمود:
«يا ابا القاسم! قائم ما همان مهدى است كه بايد در زمان غيبت منتظر او بود و پس از ظهور به فرمانش گردن نهاد، او سومين فرزند از نسل من است، به خدايى كه محمد را به پيامبرى برگزيد و امامت را مخصوص ما اهل بيت قرار داد، اگر از دنيا حتّى جز يك روز باقى نمانده باشد خداوند آن روز را آنقدر طولانى خواهد كرد تا او ظهور كند و زمين مالامال از ستم را از عدل و داد پر نمايد. خداوند در يك شب كار او را درست خواهد كرد و اسباب فرجش را مهيا خواهد نمود، چنانكه موسى كليم اللّه عليه السّلام براى گرفتن قطعه اى آتش و گرم كردن خانواده اش از آنها جدا شد امّا در حالى به سوى آنها برگشت كه به پيامبرى و نبوت رسيده بود- در حالى كه گمان چنين تحوّل بزرگى وجود نداشت-.» سپس امام عليه السّلام فرمود:
«ارزشمندترين اعمال شيعيان ما انتظار فرج است.»
15- و عن أبى هاشم الجعفرىّ قال: سمعت أبا الحسن صاحب العسكر عليه السّلام يقول:
«الخلف من بعدى ابنى الحسن. فكيف لكم بالخلف من بعد الخلف؟ فقلت: «و لم؟ جعلنى اللّه فداك!» فقال: «لأنّكم لا ترون شخصه، و لا يحلّ لكم ذكره باسمه.» قلت: «فكيف نذكره؟» قال: «قولوا: الحجّة من آل محمّد صلّى اللّه عليه و اله.»(19)
ترجمه:
ابو هاشم جعفرى مى گويد: از امام هادى عليه السّلام شنيدم كه مى فرمود: «جانشين من پسرم حسن است، با جانشين بعد از جانشين چه خواهيد كرد؟ گفتم: «فدايت شوم چرا چنين سؤالى مى فرماييد؟» فرمود: «زيرا سيما و قامت او را نمى بينيد و جايز نيست كه او را با نامش ياد كنيد.» عرض كردم: «پس چطور از او ياد كنيم؟» فرمود:
«بگوييد حجت آل محمد صلّى اللّه عليه و اله و سلّم».
16- و عن محمّد بن عبد الجبّار قال: قلت لسيّدى الحسن بن علىّ عليهما السّلام: «يابن رسول اللّه! جعلنى اللّه فداك! احبّ أن أعلم من الإمام و حجّة اللّه على عباده من بعدك؟» فقال عليه السّلام: «إنّ الإمام و حجّة اللّه من بعدى ابنى؟ سمىّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله و كنيّه، الذى هو خاتم حجج اللّه و آخر خلفائه.» قال: [ظ: قلت:] «ممّن هو يابن رسول اللّه؟» قال: «من ابنة ابن قيصر ملك الرّوم، إلّا أنّه سيولد، و يغيب عن النّاس غيبة طويلة، ثمّ يظهر.»(20) الحديث
ترجمه:
از محمد بن عبد الجبار نقل شده كه گفت: «به مولايم حسن بن على عليهما السّلام (امام عسكرى) عرض كردم: «يابن رسول اللّه، خداوند مرا بلاگردانت كند، دوست دارم بدانم بعد از شما امام و حجت خدا بر مردم كيست.» امام عليه السّلام فرمود:
«امام و حجت خدا بعد از من پسرم است، همنام و هم كنيه پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم، او آخرين حجت خدا و پايان بخش خلفاى الهى است.» عرض كردم: «يابن رسول اللّه، او از كدام زن متولد مى شود؟» فرمود: «از نوه قيصر پادشاه روم، امّا متولد مى شود و براى مدتى طولانى از ديدگان مردم پنهان مى ماند، آنگاه ظهور مى نمايد.» ...
17- و عن موسى بن جعفر البغدادىّ قال: سمعت أبا محمّد الحسن بن على عليهما السّلام يقول: «كأنّى بكم و قد اختلفتم بعدى فى الخلف منّى، أما إنّ المقرّ بالأئمّة بعد رسول اللّه المنكر لولدى، كمن أقرّ بجميع أنبياء اللّه و رسله ثمّ أنكر نبوّة محمّد رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله، و المنكر لرسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله كمن أنكر جميع الأنبياء؛ لأنّ طاعة آخرنا كطاعة أوّلنا، و المنكر لآخرنا كالمنكر لأوّلنا. أما إنّ لولدى غيبة يرتاب فيها النّاس، الّا من عصمه اللّه عزّ و جلّ.»(21)
ترجمه:
موسى بن جعفر بغدادى مى گويد: از امام عسكرى عليه السّلام شنيدم كه مى فرمايد:
«گويى مى بينم كه در مورد جانشين من دچار اختلاف شده ايد، پس بدانيد كه اگر كسى امامان بعد از پيامبر را قبول داشته باشد امّا فرزند مرا انكار كند مثل كسى است كه تمام پيامبران الهى را قبول داشته باشد امّا پيامبرى حضرت محمد صلّى اللّه عليه و اله را انكار كند، و كسى كه حضرت محمد را انكار كند مثل كسى است كه تمام پيامبران را انكار كرده است، زيرا گردن نهادن به آخرين فرد ما مثل فرمانبردارى از اولين ماست و منكر آخرين فرد ما همچون منكر اولين ماست. توجه داشته باشيد كه فرزندم غيبتى خواهد داشت كه عموم مردم غير از آنهايى كه خداوند از لغزش حفظشان كند به شك و ترديد خواهند افتاد.»
منبع: کتاب الشموس المضیئه نوشته آیت الله سعادت پرور رحمة الله علیه ( این کتاب با نام ظهور نور به فارسی ترجمه شده است)
***************************************************************************************************************************************************************************************
پی نوشت ها بر اساس کتاب الشموس المضیئه:
1) الجواهر السّنيّة، ص 203- 204
2) إثبات الهداة، ج 3، ص 541، الرّواية 511.
3) إثبات الهداة، ج 3، ص 588، الرّواية 809.
4) الشّعراء: 227.
5) إثبات الهداة، ج 3، ص 482، الرّواية 190.
6) إثبات الهداة، ج 3، ص 569، الرّواية 679.
7) إثبات الهداة، ج 3، ص 461، الرّواية 108.
8) إثبات الهداة، ج 3، ص 505، الرّواية 308.
9) بحار الأنوار، ج 51، ص 132، الرّواية 1.
10) إثبات الهداة، ج 3، ص 569، الرّواية 681.
11) الأحزاب: 6.
12) الزّخرف: 28.
13) بحار الأنوار، ج 51، ص 134، الرّواية 1.
14) إثبات الهداة، ج 3، ص 532، الرّواية 460.
15) لقمان: 20.
16) بحار الأنوار، ج 51، ص 150، الرّواية 2.
17) بحار الأنوار، ج 51، ص 154، الرّواية 4.
18) بحار الأنوار، ج 51، ص 156، الرّواية 1.
19) بحار الأنوار، ج 51، ص 158، الرّواية 1 من الباب العاشر.
20) إثبات الهداة، ج 2، ص 569، الرّواية 680.
21) بحار الأنوار، ج 51، ص 160، الرّواية 6.
رسولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله: إذا غَضِبَ اللَّهُ عَلى امَّةٍ ولَم يُنزِل بِهَا العَذابَ، غَلَت أسعارُها، وقَصُرَت أعمارُها، ولَم تَربَح تُجّارُها، ولَم تَزكُ ثِمارُها، ولَم تَغزُر أنهارُها، وحُبِسَ عَنها أمطارُها، وسُلِّطَ عَلَيها شِرارُها.
ترجمه:
هر گاه خداوند بر امّتى خشم گيرد و بر آن عذاب نازل نكند، قيمتها در آن بالا مى رود، آبادانى اش كاهش مى يابد، بازرگانانش سود نمى برند، ميوه هايش رشد نمى كنند، جوى هايش پُر آب نمى گردند، باران بر آن فرو نمى بارد، و بَدانش بر آن سلطه مى يابند.
الكافي (ط - دارالحديث)، ج10، ص: 553
و آن حضرت فرمود: كسى كه كلمه «نمى دانم» را از دست بگذارد تير هلاكت بر مواضع حساس كشتنى اش نشيند.
منبع: نهج البلاغه، ترجمه انصاریان، حکمت 85
شبی یک ساعت دعا بخوانید. اگر حال دعا نداشتید باز هم خلوت با خدا را ترک نکنید. در بیداری سحر و ثلث آخر شب آثار عجیبی است. هر چیزی را که از خدا بخواهی از گدایی سحرها میتوان حاصل نمود. از گدایی سحرها کوتاهی نکنید که هرچه هست در آن است.
شیخ جعفر مجتهدی
پایگاه فرهنگی - مذهبی ازکی 1392 ©
کپی برداری از مطالب، با ذکر منبع مجاز میباشد
طراحی و پشتیبانی: آتروپات وب