در کتاب الشموس المضیئه روایات زیر جلب توجه میکنند:
1- عن الحسن بن محبوب، عن أبى الحسن الرّضا عليه السّلام قال: قال لى: «... بأبى و امّى سمىّ جدّى، شبيهى و شبيه موسى بن عمران عليه السّلام! عليه جيوب النّور تتوقّد بشعاع ضياء القدس.»(1) الحديث
2- و عن يعقوب بن منقوش قال: «دخلت على أبى محمّد الحسن بن علىّ عليهما السّلام و هو جالس على دكّان فى الدّار، و عن يمينه بيت عليه ستر مسبّل، فقلت له: «سيّدى! من صاحب هذا الأمر؟» قال: «إرفع هذا السّتر.»، فرفعته، فخرج الينا غلام خماسىّ، له عشر أو ثمان أو نحو ذلك، واضح الجبينين، أبيض الوجه، درىّ المقلتين، شثن الكفّين، معطوف الرّكبتين، فى خدّه الأيمن خال، و فى رأسه ذوابة.»(2) الحديث.
3- و عن أحمد بن إسحق بن سعد قال: «سمعت أبا محمّد الحسن بن علىّ العسكرىّ عليهما السّلام يقول: «ألحمد للّه الّذى لم يخرجنى من الدّنيا، حتّى أرانى الخلف من بعدى، أشبه النّاس برسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله خلقا و خلقا.»(3) الحديث
4- و عن أبى جعفر، عن أبيه، عن جدّه عليهم السّلام قال: «قال أمير المؤمنين عليه السّلام على المنبر:
«يخرج رجل من ولدى فى آخر الزّمان أبيض مشرب حمرة مبدح البطن، عريض الفخذين، عظيم مشاش المنكبين، بظهره شامّتان، شامّة على لون جلده، و شامّة على شبه شامّة النّبىّ صلّى اللّه عليه و اله.»(4) الحديث
5- و عن جابر الجعفى، قال: سمعت أبا جعفر عليه السّلام يقول: «ساير عمر بن الخطّاب أمير المؤمنين عليه السّلام فقال: «... فأخبرنى عن صفته.» قال: «هو شابّ مربوع، حسن الوجه، حسن الشّعر، يسيل شعره على منكبيه، و نور وجهه يعلو سواد لحيته و رأسه، بأبى ابن خيرة الإماء!»(5)
6- أيضا عنه عليه السّلام قال: «المهدىّ رجل من ولد فاطمة، و هو رجل ادم.»(6)
ترجمه:
1. حسن بن محبوب از امام رضا عليه السّلام نقل مى كند كه فرمود: پدر و مادرم فداى آنكه همنام جدم، شبيه من و شبيه موسى بن عمران عليه السّلام است، هاله اى از نور او را فراگرفته كه از اشعه انوار الهى روشن است.
2. يعقوب بن منقوش مى گويد: بر امام حسن عسكرى عليه السّلام وارد شدم، ايشان بر روى سكويى در خانه نشسته بودند، در سمت راست آن حضرت اتاقى بود كه جلوى در آن پرده اى آويزان بود. عرض كردم: «مولاى من! صاحب الامر كيست؟ فرمود: اين پرده را بالا بزن، پرده را بالا زدم، پسرى هفت هشت ساله با قدى در حدود يك متر و اندى- پنج وجب- با پيشانى بلند، چهره اى نورانى، چشمانى درشت و درخشنده، دستانى قوى و گوشت آلود و زانوانى برجسته كه خالى بر گونه راست و پارچه اى بر سر داشت- خارج شد- ...»
3. احمد بن اسحق بن سعد مى گويد: «از امام حسن عسكرى عليه السّلام شنيدم كه مى فرمود: حمد خدايى را كه مرا از دنيا نبرد تا اينكه جانشين خودم را به من نماياند. او از نظر قيافه ظاهرى و رفتار و اخلاق بيش از همه مردم به پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم شباهت دارد ...
4. امام باقر از قول پدرش از جدش عليهم السّلام نقل مى فرمايد كه امير المؤمنين عليه السّلام بالاى منبر فرمود: «در آخر الزمان از نسل من فرزندى متولد مى شود كه داراى چهره اى درخشنده، سينه اى ستبر، پاهايى قوى، شانه هايى پهن و تناور، است كه در پشتش دو علامت دارد، يكى همرنگ پوست خودش و ديگرى همرنگ علامتى كه پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم داشت ...»
5. جابر جعفى مى گويد: از امام باقر عليه السّلام شنيدم كه مى فرمود: «عمر بن خطاب در راهى با امير المؤمنين عليه السّلام در حركت بود، از امام عليه السّلام خواست او- حضرت مهدى عليه السّلام- را برايش توصيف كند. امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: جوانى ميان قامت، خوشرو و نيكو موى است كه مويش بر شانه هايش ريخته و نور چهره اش بر سياهى محاسن و موى سرش غلبه كرده است، پدرم فداى پسر بهترين كنيزان باد!»
6. امام باقر عليه السّلام فرمود: «مهدى مردى گندمگون از فرزندان فاطمه است.»
مرحوم آیت الله سعادت پرور پس از نقل این روایات، میفرماید:
همانگونه كه در فصل پنجم (کتاب الشموس المضیئه) درباره اسامى و القاب آن حضرت احتمال داده شد، در اينجا نيز همان احتمال وجود دارد كه احاديث زيادى كه در مورد سيما و قامت آن حضرت وارد شده به خاطر از بين بردن اشتباه امّت بين آن جناب و ساير ائمه، يا رد ادعاى دروغگويان و مدعيان مهدويت در زمان غيبت آن حضرت باشد.
برخى از رواياتى كه ذكر شد و نيز بعضى از رواياتى كه در صفحات بعد آورده مى شود اين احتمال را تأييد مى كنند.
در اين روايات، دو عبارت وجود دارد كه شايسته دقت بيشترى است:
1. «عليه جيوب النّور»، «هاله اى از نور او را فراگرفته» در حديث اول؛ شايد مقصود از اين عبارت همان معنايى باشد كه در حديث جابر جعفى آمده كه امام عليه السّلام فرمودند:
«نور چهره اش بر سياهى محاسن و موى سرش غلبه كرده است» و شايد منظور آن باشد كه حضرت مهدى عليه السّلام آثار، قدرت و علوم پيامبران، همگى را داراست.
از سوى ديگر ممكن است اين عبارت به معناى دقيقتر و لطيفترى اشاره كند كه همان مقام نورانيت و مقام ولايت است كه از مقام ولايت كليه الهى، نشأت مى گيرد و جمله بعدى كه مى فرمايد «تتوقّد بشعاع ضيآء القدس»، «از اشعه انوار الهى روشن است» شاهد صحت اين احتمال است زيرا تمام كرامات علمى و عملى و خوارق عادت كه از پيامبران و امامان عليهم السّلام سر مى زند همه به مقام ولايت الهى وابسته است و از اشعه انوار الهى روشنى مى گيرد. بنابراين توضيح، مى توان گفت روايت در صدد بيان اين مطلب است كه آن بزرگوار داراى تمام كمالات بوده و قدرت نماياندن همه آنها را دارد. با اين همه باز هم بايد گفت كه علم به حقيقت معنى فقط از آن خداست.
2. عبارت «أشبه النّاس برسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله و سلّم خلقا و خلقا»، «از نظر قيافه و رفتار و اخلاق، بيش از همه مردم به پيامبر شباهت دارد» كه در حديث سوم از قول پدر بزرگوارش نقل شده است؛ احتمالا همان معنايى را مى رساند كه از پيامبر اكرم نقل شده است كه فرمود: «و شمآئله شمآئلى، و سنّته سنّتى»
منبع: کتاب الشموس المضیئه (این کتاب با نام ظهور نور به فارسی ترجمه شده است)
**********************************************************************************************************************************************
پی نوشت ها به نقل از کتاب الشموس المضیئه:
1. إثبات الهداة، ج 3، ص 456، الرّواية 86
2. إثبات الهداة، ج 3، ص 480، الرّواية 183
3. إثبات الهداة، ج 3، ص 481، الرّواية 187
4. بحار الأنوار، ج 51، ص 35، الرّواية 4
5. بحار الأنوار، ج 51، ص 36، الرّواية 6
6. إثبات الهداة، ج 3، ص 504، الرّواية 3
رسولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله: إذا غَضِبَ اللَّهُ عَلى امَّةٍ ولَم يُنزِل بِهَا العَذابَ، غَلَت أسعارُها، وقَصُرَت أعمارُها، ولَم تَربَح تُجّارُها، ولَم تَزكُ ثِمارُها، ولَم تَغزُر أنهارُها، وحُبِسَ عَنها أمطارُها، وسُلِّطَ عَلَيها شِرارُها.
ترجمه:
هر گاه خداوند بر امّتى خشم گيرد و بر آن عذاب نازل نكند، قيمتها در آن بالا مى رود، آبادانى اش كاهش مى يابد، بازرگانانش سود نمى برند، ميوه هايش رشد نمى كنند، جوى هايش پُر آب نمى گردند، باران بر آن فرو نمى بارد، و بَدانش بر آن سلطه مى يابند.
الكافي (ط - دارالحديث)، ج10، ص: 553
و آن حضرت فرمود: كسى كه كلمه «نمى دانم» را از دست بگذارد تير هلاكت بر مواضع حساس كشتنى اش نشيند.
منبع: نهج البلاغه، ترجمه انصاریان، حکمت 85
شبی یک ساعت دعا بخوانید. اگر حال دعا نداشتید باز هم خلوت با خدا را ترک نکنید. در بیداری سحر و ثلث آخر شب آثار عجیبی است. هر چیزی را که از خدا بخواهی از گدایی سحرها میتوان حاصل نمود. از گدایی سحرها کوتاهی نکنید که هرچه هست در آن است.
شیخ جعفر مجتهدی
پایگاه فرهنگی - مذهبی ازکی 1392 ©
کپی برداری از مطالب، با ذکر منبع مجاز میباشد
طراحی و پشتیبانی: آتروپات وب