ابواسحاق، ابراهيم بن احمد بن اسماعيل خوّاص (1)
صاحب علم و عمل، يگانه ى عصر خويش و مورد توجه اوليا است. در طريقت، قدمى عظيم داشت، در حقيقت به كمال رسيد و سرآمد كسانى است كه طريق توكّل را پيموده اند. وى را از اقران جنيد و نورى برشمرده اند كه با شيروانى و جعفر خلدى مصاحبت داشت و از شاگردان اخلاقى شيخ عبداللَّه مغربى بود. ابراهيم در سال 291 از دنيا رفت و يوسف بن حسين وى را غسل داده و در زير حصار طَبَرَك(2) دفن نمود.
از بیانات اوست:
- هر كه حقّ تعالى را شناخت، لازمه ى وفاى عهد آن است كه آرام گيرد با خداى تعالى و اعتماد به وى كند.
- هر كه اشارت كند به خداى تعالى و سكونت به غير او گيرد، خدا او را مبتلا گرداند.
چنان چه به خدا رجوع نمايد، آن بلاها از وى دور سازد؛ و چنان چه با غير حق تعالى سكونت او دايم شود، حقّ سبحانه رحمت خود از دل خلق ببرد و او را لباس طمع در پوشد، تا پيوسته مطالبه ى طمع از خلق كند و خلق را بر وى شفقّت نباشد، تا جايى رسد كه زندگى او به سختى و ناكامى گذرد و مرگ وى به دشوارى و حيرت و بلا و رنج باشد و حاصل آخرت وى، ندامت و تأسّف باشد.
- صبر، ثبات است در عبوديّت، به موجب احكام كتاب و سنّت.
- داروى دل پنج چيز است: خواندن قرآن و در آن تدبّر كردن؛ و پيوسته شكم از طعام تهى داشتن؛ و قيام شب؛ و دعا و تضرّع وقت سحرگاه؛ و با صالحان و نيكان صحبت داشتن.
- حديثِ معرفت در سحرگاهان جوييد و چنان چه آن جا نيابيد، هيچ جاى ديگر مجوييد كه نيابيد.
- مريد صادق، خدا مراد او است و صدّيقون برادرهاى اويند و خلوت، خانه ى او و تنهايى، انس او و روز، غم وى و شب، فرحش و راهنماى او، قلبش و قرآن، يارش و شيوه و زىِّ او،گريه و خورشت او، گرسنگى و سياحتش، عبادت و ريسمانش، معرفت و زندگى دنيا، سفر و ايّام، منازل و تقوى و ورع، راه و صبر، شِعار و روكشش(3)، سكون و آرامش و راستى، مركب او است و عبادت، محل ركوبش و خوفِ فوت، خشيّتش.
- علم براى كسى است كه متابعت آن كند و به كار بندد، و اقتدا به سنن نمايد اگر چه علمش كم باشد.
- كسى كه به رأس المالِ غير، تجارت كند، مفلس است.
- خداوند مؤمن را لباس عزّت خود پوشد و در قلوب مؤمنين عزيز گرداند، به اندازه اى كه مؤمن امر خدا را بزرگ و عزيز شمرد. قال تعالى:
وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ(4) عزّت و سرافرازى تنها از آنِ خدا و رسول او و مؤمنين است.
- چهار خصلت عزيز و نادرالوجود است: عالمى كه به علمش عمل كند؛ عارفى كه بر حقيقت فعلش سخن گويد؛ و مردى كه بدون سبب قيام براى خدا كند؛ و مريدى كه طمع از او برخاسته باشد.
- فخر ورزيدن و جمع مال، مانعند از راحتى؛ و خود بينى و عُجب مانعند از شناختن منزلت نفس؛ و تكبّر مانع از شناختن كار ثواب است؛ و بخل مانع است از ورع و پرهيزگارى.
- شايسته ى اهل معرفت نيست، آميزش با اهل غفلت؛ و شايسته فقرا نيست آميزش با اغنيا.
- بر مريد واجب است با كسى نشيند كه عيوب او را ظاهر سازد، و به راه ترقّى و سعادتش راهنمايى بنمايد، و چون نظر بر وى كند، قوّت گيرد براى تقويت حالش.
- «من لم يصبِر لم يظفَر، و إنّ للإبليس وَثاقين، ما اوُثِق بنوا آدم بأوثقَ منهما؛ خوفُ الفقر و الطّمعُ.»
هر كس كه صبر و شكيبايى ننمايد، پيروز و كامياب نمى گردد، و به راستى كه براى شيطان دو ريسمان و بند است كه پسران و فرزندان آدم به ريسمانى محكمتر از آن دو بسته نشده اند و آن دو ترس از فقر و نادارى، و آز و طمع داشتن مى باشد.
- «مِن صفة الفقير أن تكونَ أوقاتُه مستويةً فى الإنبساط لِفقره، صآئناً له، مُحتاطاً، لاتظهر عليه فاقةٌ، و لا تبدو منه حاجةٌ.»
از صفات فقير [و سالك] آن است كه به جهت فقر و نادارى اش در تمام اوقات در حالت گشاده رويى يكسان باشد و فقر خود را پنهان نگهدارد و احتياط كند و فقر خود را آشكار نكند و حاجتى از كسى نخواهد.
- «لا يصحّ الفقرُ للفقير حتّى تكونَ فيه خصلتان: إحداهما الثقةُ باللَّه؛ والاخرى ألشّكرُ للَّه فيما زوى عنه ممّا ابتُلىَ به غيرَه مِن الدّنيا.»
فقر براى فقير [و سالك] صحيح نيست، مگر آن كه دو خصلت در او وجود داشته باشد:
يكى اطمينان به خداوند، و ديگرى شكرگذارى از خداوند بر آن چه ديگران را از دنيا بدان مبتلا كرده و او را از آن بازداشته.
- «لا يكمل الفقيرُ حتّى يكونَ نظرُ اللَّه له فى المنع أفضلَ مِن نظره له فى العطآء: و علامةُ صدقه فى ذلك، أن يجدَ المنع مِن الحلاوة ما لايجد للعطآء، لايعرفُه غيرُ بارئه الّذى خصَّه بمعرفته و أياديه؛ فهو لايَرى سوى مليكَه، و لايَملِك إلّاما كان مِن تمليكه؛ فكلُّ شىء له تابعٌ، و كلّ شىء له خاضعٌ.»
فقير [و سالك] كامل نمى شود تا اين كه عنايت خداوند به او در منع، برتر از عنايت خداوند به او در بخشش باشد و نشانه ى صدق او، اين است كه شيرينى را كه در منع مى چشد در عطاء نيابد و او را غير از خدايى كه او را به شناخت خود و نعمتهايش مخصوص گردانيده، نشناسد، لذا غير از پادشاه و فرمانرواى خود [خداوند] نمى بيند و خود را مالك چيزى نمى داند مگر آن چه را كه او مالكش گردانيده و از اين روى تمام اشياء تابع و پيرو او و هر چيز در برابر او خاضع و فروتن است.
- «النّاسُ رجلان: رجلٌ و عبدٌ، فالرّجلُ مهمومٌ بتدبير نفسه، متعوبٌ بالسّعى فى مصلحته؛ و العبدُ طرَح نفسَه فى ظِلّ الرّبوبيّة، وكان حيثُ العبوديّةُ.»
مردم دو دسته اند: مرد [آزاد] و عبد، مرد [آزاد] فكرش را به تدبير خود مشغول مى كند و خود را در مصلحت خويش به زحمت مى اندازد و عبد خود را در سايه ى ربوبيّت و پروردگارى و تدبير الهى انداخته، و هر كجا كه بندگى باشد، همان جا است.
- «العارفُ باللَّه يحمِله اللَّهُ بمعرفته، و سآئرُ النّاس تحملهم بطونُهم. و مَن نظر الأشيآءَ بعين الفنآء، كانت راحتهُ فى مفارقتها، و لم يأخذ منها إلّالوقته.»
عارف به خدا را، خداوند، خود با معرفت خويش راه مى برد ولى ساير مردم را شكمهايشان به حركت وامى دارد. و هر كس با ديد فنا و نابودى به اشياء بنگرد، آسودگى و راحتى او در جدا شدن از آنها خواهد بود، و از آنها جز براى وقت كنونى خويش بر نمى گيرد و استفاده نمى نمايد.
منبع: پاسداران حریم عشق ج 2، نوشته آیت الله سعادت پرور رحمة الله علیه
پی نوشت ها:
1: خَوّاص: فروشنده ى برگ درخت خرما؛ یا كسى كه از شاخه ها و برگ درخت خرما باد بزن دستى و مانند آن مى بافد.
2: قلعه و دژى در سمت چپ كوه بزرگ رى، كه مخروب گرديده است.
3: يعنى لباسى كه روى لباسها مى پوشند، و «شِعار» به معناى لباسى است كه زير لباسها مى پوشند.
4: سوره ى منافقون، آيه ى 8
رسولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله: إذا غَضِبَ اللَّهُ عَلى امَّةٍ ولَم يُنزِل بِهَا العَذابَ، غَلَت أسعارُها، وقَصُرَت أعمارُها، ولَم تَربَح تُجّارُها، ولَم تَزكُ ثِمارُها، ولَم تَغزُر أنهارُها، وحُبِسَ عَنها أمطارُها، وسُلِّطَ عَلَيها شِرارُها.
ترجمه:
هر گاه خداوند بر امّتى خشم گيرد و بر آن عذاب نازل نكند، قيمتها در آن بالا مى رود، آبادانى اش كاهش مى يابد، بازرگانانش سود نمى برند، ميوه هايش رشد نمى كنند، جوى هايش پُر آب نمى گردند، باران بر آن فرو نمى بارد، و بَدانش بر آن سلطه مى يابند.
الكافي (ط - دارالحديث)، ج10، ص: 553
و آن حضرت فرمود: كسى كه كلمه «نمى دانم» را از دست بگذارد تير هلاكت بر مواضع حساس كشتنى اش نشيند.
منبع: نهج البلاغه، ترجمه انصاریان، حکمت 85
شبی یک ساعت دعا بخوانید. اگر حال دعا نداشتید باز هم خلوت با خدا را ترک نکنید. در بیداری سحر و ثلث آخر شب آثار عجیبی است. هر چیزی را که از خدا بخواهی از گدایی سحرها میتوان حاصل نمود. از گدایی سحرها کوتاهی نکنید که هرچه هست در آن است.
شیخ جعفر مجتهدی
پایگاه فرهنگی - مذهبی ازکی 1392 ©
کپی برداری از مطالب، با ذکر منبع مجاز میباشد
طراحی و پشتیبانی: آتروپات وب