یکی از مسائل مورد بحث در میان علمای اسلامی و دیگر ادیان ، مساله معراج رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم میباشد. در این مورد در تفسیر نمونه ، مطالب جالبی نوشته شده است که عینا تقدیم میشود :
مشهور و معروف در ميان دانشمندان اسلام اين است كه پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم به هنگامى كه در مكه بود در يك شب از مسجد الحرام به مسجد اقصى در بيت المقدس به قدرت پروردگار آمد، و از آنجا به آسمانها صعود كرد، و آثار عظمت خدا را در پهنه آسمان مشاهده نمود و همان شب به مكه بازگشت.
و نيز مشهور و معروف آنست كه اين سير زمينى و آسمانى را با جسم و روح تواما انجام داد.
ولى از آنجا كه اين يك موضوع فوق العاده شگرفى است، جمعى به توجيه آن پرداخته و آن را به معراج روحانى تفسير كرده اند كه چيزى شبيه يك خواب يا مكاشفه روحى خواهد بود، اما همانگونه كه گفتيم اين موضوع كاملا با ظواهر آيات مخالف است چرا كه ظاهر آيات به مساله جسمانى بودن گواهى مى دهد.
به هر حال پيرامون اين بحث سؤالات فراوانى وجود دارد از جمله:
1- چگونگى معراج از نظر قرآن و حديث و تاريخ.
2- اعتقاد دانشمندان اسلامى اعم از شيعه و اهل تسنن در اين زمينه.
3- هدف معراج.
4- امكان معراج از نظر علوم روز.
هر چند بحث طولانى پيرامون اين مسائل از عهده يك بحث تفسيرى خارج است ولى ما سعى مى كنيم فشرده اين مسائل را براى خوانندگان عزيز ذيلا بياوريم.
1- معراج از نظر قرآن و حديث
در دو سوره از سوره هاى قرآن به اين مساله اشاره شده است:
نخست همين سوره اسراء است كه تنها بخش اول اين سفر را بيان مى كند (يعنى سير از مكه و مسجد الحرام به مسجد اقصى و بيت المقدس).
اما در سوره نجم طى شش آيه از آيه 13 تا 18 قسمت دوم معراج يعنى سير آسمانى آمده است، آنجا مى فرمايد: وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرى. عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى. عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأْوى. إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ ما يَغْشى. ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغى. لَقَدْ رَأى مِنْ آياتِ رَبِّهِ الْكُبْرى: خلاصه مفاد اين شش آيه چنين است كه" پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم براى دومين بار فرشته وحى جبرئيل را به صورت اصلى مشاهده و ملاقات كرد (مرتبه اول در آغاز نزول وحى در كوه حرا بود).
اين ملاقات در نزد بهشت جاويدان صورت گرفت.
پيغمبر صلی الله علیه و آله وسلم در مشاهده اين منظره دچار خطا و اشتباه نشد.
آيات و نشانه هاى بزرگى را از عظمت خدا مشاهده كرد.
اين آيات كه به گفته اكثر مفسران از معراج سخن مى گويد نيز نشان مى دهد كه اين حادثه در بيدارى اتفاق افتاده است، مخصوصا جمله ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغى (چشم پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم دچار خطا و انحراف و طغيان نشد) گواه ديگر بر اين موضوع است از نظر حديث، روايات بسيار زيادى در زمينه مساله معراج در كتب معروف اسلامى نقل شد كه بسيارى از علماى اسلام تواتر يا شهرت آن را تصديق كرده اند، به عنوان نمونه:
فقيه و مفسر بزرگ شيخ طوسى در تفسير" تبيان" ذيل آيه مورد بحث چنين مى گويد:" علماى شيعه معتقدند خداوند در همان شبى كه پيامبرش را از مكه به بيت المقدس برد او را به سوى آسمانها عروج داد، و آيات عظمت خود را در آسمانها به او ارائه فرمود، و اين در بيدارى بود نه در خواب".
مفسر عاليقدر مرحوم طبرسى در تفسير خود مجمع البيان ذيل آيات سوره نجم چنين مى گويد" مشهور در اخبار ما اين است كه خداوند پيامبر را با همين جسم در حال بيدارى و حيات به آسمانها برد و اكثر مفسران را نيز عقيده همين است".
محدث شهير علامه مجلسى در بحار الانوار مى گويد:" سير پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم از مسجد الحرام به بيت المقدس و از آنجا به آسمانها از جمله مطالبى است كه آيات و احاديث متواتر شيعه و سنى بر آن دلالت دارد، و انكار امثال اين مسائل يا تاويل و توجيه آن به معراج روحانى، يا خواب ديدن پيامبر ناشى از عدم اطلاع از اخبار ائمه هدى و يا ضعف يقين است".
سپس اضافه مى كند" اگر بخواهيم اخبارى را كه در اين باره رسيده جمع آورى كنيم كتاب بزرگى خواهد شد"
از ميان دانشمندان اهل تسنن منصور على ناصف كه از علماى معاصر و از دانشمندان الازهر و نويسنده كتاب معروف التاج است در كتاب خود احاديث معراج را جمع آورى كرده است.
فخر رازى مفسر معروف در ذيل آيه مورد بحث پس از ذكر يك رشته استدلالات عقلى بر امكان وقوع معراج مى گويد" از نظر حديث، احاديث معراج از روايات مشهوره است كه در كتب صحاح اهل سنت نقل شده و مفاد آنها سير پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم از مكه به بيت المقدس و از آنجا به آسمانها است".
شيخ عبد العزيز بن عبد اللَّه بن باز رئيس ادارات" بحوث علميه و افتاء و دعوت و ارشاد" كه از علماى متعصب وهابى معاصر است، در كتاب" التحذير من البدع" مى گويد:" شك نيست كه اسراء و معراج از نشانه هاى بزرگى است كه دلالت بر صدق پيامبر و بلندى مقام و منزلت او مى كند" تا آنجا كه مى گويد:" اخبار متواتر از پيامبر نقل شده كه خدا او را به آسمانها برد و درهاى آسمان را به روى او گشود"
ذكر اين نكته كاملا ضرورت دارد كه در لابلاى روايات معراج احاديث مجعول يا ضعيفى به چشم مى خورد كه به هيچوجه قابل قبول نيست.
لذا مفسر بزرگ مرحوم طبرسى ذيل همين آيه مورد بحث احاديث معراج را به چهار گروه تقسيم كرده است:
1- رواياتى كه به حكم تواتر قطعى است، مانند اصل موضوع معراج.
2- احاديثى كه قبول آنها هيچ مانع عقلى ندارد و در روايات به آن تصريح شده است، مانند مشاهده بسيارى از آيات عظمت خدا در پهنه آسمان.
3- رواياتى كه با ضوابط و اصولى كه در دست داريم مخالف است ولى مى توان آنها را توجيه كرد، مانند احاديثى كه مى گويد پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم در آسمانها جمعى را در بهشت و گروهى را در دوزخ ديد كه بايد گفت منظور مشاهده صفات بهشتيان و دوزخيان بوده است (يا بهشت و دوزخ برزخى).
4- رواياتى كه مشتمل بر امور نامعقول و باطل مى باشد و وضع آنها گواه روشنى بر ساختگى بودن آنها است، مانند رواياتى كه مى گويد پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم خدا را آشكارا ديد، با او سخن گفت، و با او نشست كه با هيچ منطقى سازگار نمى باشد بلكه مخالف دليل عقل و نقل است، و بدون شك اين گونه روايات مجعول است.
در تاريخ وقوع معراج در ميان مورخان اسلامى اختلاف نظر است، بعضى آن را در سال دهم بعثت شب بيست و هفتم ماه رجب دانسته، و بعضى آن را در سال دوازدهم شب 17 ماه رمضان، و بعضى آن را در اوائل بعثت ذكر كرده اند، ولى اختلاف در تاريخ وقوع آن مانع از اتفاق در اصل وقوع آن نيست.
ذكر اين نكته نيز لازم است كه اين تنها مسلمين نيستند كه عقيده به معراج دارند، اين عقيده در ميان پيروان اديان ديگر كم و بيش وجود دارد از جمله در مورد حضرت عيسى علیه السلام بصورت سنگينترى ديده مى شود، چنان كه در انجيل مرقس باب 6، و انجيل لوقا باب 24، و انجيل يوحنا باب 21، مى خوانيم كه عيسى پس از آنكه به دار آويخته و كشته و دفن شد از مردگان برخاست و چهل روز در ميان مردم زندگى كرد سپس به آسمانها صعود نمود (و به معراج هميشگى رفت).( البته میدانیم که حضرت عیسی علیه السلام هرگز به صلیب آویخته نشد )
ضمنا از بعضى از روايات اسلامى نيز استفاده مى شود كه بعضى از پيامبران پيشين نيز داراى معراج بوده اند.
آيا معراج جسمانى بوده يا روحانى؟
علاوه بر اينكه مشهور ميان دانشمندان اسلام (اعم از شيعه و اهل تسنن) اين است كه اين امر در بيدارى صورت گرفته ظاهر خود آيات قرآن در آغاز سوره اسراء و همچنين سوره نجم (چنان كه شرح آن در بالا گذشت) نيز وقوع اين امر را در بيدارى گواهى مى دهد.
تواريخ اسلام نيز گواه صادقى بر اين موضوع است، زيرا در تاريخ مى خوانيم هنگامى كه پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم مساله معراج را مطرح كرد مشركان به شدت آن را انكار كردند و آن را بهانه اى براى كوبيدن پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم دانستند، اين به خوبى گواهى مى دهد كه پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم هرگز مدعى خواب يا مكاشفه روحانى نبوده و گرنه اينهمه سر و صدا نداشت و اگر در روايتى از حسن بصرى مى خوانيم كه كان فى المنام رؤيا رآها:" اين امر در خواب واقع شده است" و يا خبرى كه از عايشه نقل شده: و اللَّه ما فقد جسد رسول اللَّه و لكن عرج بروحه" به خدا سوگند بدن پيامبر از ميان ما نرفت تنها روح او به آسمانها پرواز كرد" ظاهرا جنبه سياسى داشته و براى خاموش كردن جنجالى بوده است كه درباره مساله معراج در ميان عده اى به وجود آمده بود.
هدف معراج
با توجه به بحثهاى گذشته اين مساله براى ما از جمله واضحات است كه هدف از معراج اين نبوده كه پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم به ديدار خدا در آسمانها بشتابد! آن چنان كه ساده لوحان پنداشته اند كه متاسفانه بعضى از دانشمندان غربى به خاطر ناآگاهى يا دگرگون ساختن چهره اسلام در نظر ديگران، آن را نقل كرده اند، از جمله اينكه" گيورگيو" در كتاب محمد پيامبرى كه از نو بايد شناخت مى گويد" محمد در سفر معراج به جايى رسيد كه صداى قلم خدا را مى شنيد و مى فهميد كه خدا مشغول نگهدارى حساب افراد مى باشد! ولى با اينكه صداى قلم خدا را مى شنيد او را نمى ديد! زيرا هيچكس نمى تواند خدا را ببيند و لو پيغمبر باشد" (محمد پيغمبرى كه از نو بايد شناخت صفحه 125).
اين نشان مى دهد كه مخصوصا قلم از نوع قلم چوبى است! كه به هنگام حركت روى كاغذ تحرير مى لرزد و صدا مى كند!! و امثال اين خرافات و لاطائلات.
نه، هدف اين بوده كه روح بزرگ پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم با مشاهده اسرار عظمت خدا را در سراسر جهان هستى، مخصوصا عالم بالا كه مجموعه اى است از نشانه هاى عظمت او مشاهده كند، و باز هم درك و ديد تازه اى براى هدايت و رهبرى انسانها بيابد.
اين هدف صريحا در آيه يك سوره اسراء و آيه 18 سوره نجم آمده است.
روايت جالبى نيز در اين زمينه از امام کاظم علیه السلام در پاسخ سؤال از علت معراج نقل شده است كه فرمود:
ان اللَّه لا يوصف بمكان، و لا يجرى عليه زمان، و لكنه عز و جل اراد ان يشرف به ملائكته و سكان سماواته، و يكرمهم بمشاهدته، و يريه من عجائب عظمته ما يخبر به بعد هبوطه.(1)
" خداوند هرگز مكانى ندارد، و زمان بر او جريان نمى گيرد، و لكن او مى خواست فرشتگان و ساكنان آسمانش را با قدم گذاشتن پيامبر در ميان آنها احترام كند و نيز از شگفتيهاى عظمتش به پيامبرش نشان دهد تا پس از بازگشت براى مردم بازگو كند"
معراج و علوم روز
در گذشته بعضى از فلاسفه كه معتقد به افلاك نهگانه بطلميوسى پوست پيازى بودند مانع مهم معراج را از نظر علمى وجود همين افلاك و لزوم خرق و التيام در آنها مى پنداشتند.
ولى با فرو ريختن پايه هاى هيئت بطلميوسى مساله خرق و التيام بدست فراموشى سپرده شد، اما با پيشرفتى كه در هيئت جديد به وجود آمد مسائل تازه اى در زمينه معراج مطرح شده و سؤالاتى از اين قبيل:
1- براى اقدام به يك سفر فضايى نخستين مانع نيروى جاذبه است كه بايد با وسائل فوق العاده بر آن پيروز شد، زيرا براى فرار از" حوزه جاذبه زمين" سرعتى لا اقل معادل چهل هزار كيلومتر در ساعت لازم است!.
2- مانع ديگر، فقدان هوا در فضاى بيرون جو زمين است كه بدون آن انسان نمى تواند زندگى كند.
3- مانع سوم گرماى سوزان آفتاب و سرماى كشنده اى است كه در قسمتى كه آفتاب مستقيما مى تابد و قسمتى كه نمى تابد وجود دارد.
4- مانع چهارم اشعه هاى خطرناكى است كه در ما وراء جو وجود دارد، مانند اشعه كيهانى و اشعه ما وراء بنفش و اشعه ايكس، اين پرتوها هر گاه به مقدار كم به بدن انسان بتابد زيانى بر ارگانيسم بدن او ندارد، ولى در بيرون جو زمين اين پرتوها فوق العاده زياد است و كشنده و مرگبار، اما براى ما ساكنان زمين وجود قشر هواى جو مانع از تابش آنها است.
5- مشكل بى وزنى است، گر چه انسان تدريجا مى تواند به بى وزنى عادت كند ولى براى ما ساكنان روى زمين اگر بى مقدمه به بيرون جو منتقل شويم و حالت بى وزنى دست دهد، تحمل آن بسيار مشكل يا غير ممكن است.
6- و سرانجام مشكل زمان ششمين مشكل و از مهمترين موانع است، چرا كه علوم روز مى گويد سرعتى بالاتر از سرعت سير نور نيست و اگر كسى بخواهد در سراسر آسمانها سير كند بايد سرعتى بيش از سرعت سير نور داشته باشد.
در برابر اين سؤالات توجه به چند نكته لازم است:
1- ما مى دانيم كه با آن همه مشكلاتى كه در سفر فضايى است بالآخره انسان توانسته است با نيروى علم بر آن پيروز گردد، و غير از مشكل زمان همه مشكلات حل شده و مشكل زمان هم مربوط به سفر به مناطق دور دست است.
2- بدون شك مساله معراج، جنبه عادى نداشته بلكه با استفاده از نيرو و قدرت بى پايان خداوند صورت گرفته است، و همه معجزات انبياء همين گونه است، به عبارت روشنتر معجزه بايد عقلا محال نباشد، و همين اندازه كه عقلا امكان پذير بود بقيه با استمداد از قدرت خداوند حل شدنى است.
هنگامى كه بشر با پيشرفت علم توانايى پيدا كند كه وسائلى بسازد سريع، آن چنان سريع كه از حوزه جاذبه زمين بيرون رود، سفينه هايى بسازد كه مساله اشعه هاى مرگبار بيرون جو را حل كند، لباسهايى بپوشد كه او را در برابر سرما و گرماى فوق العاده حفظ نمايد، با تمرين به بى وزنى عادت نمايد، خلاصه جايى كه انسان بتواند با استفاده از نيروى محدودش، اين راه را طى كند آيا با استمداد از نيروى نامحدود الهى حل شدنى نيست؟! ما يقين داريم كه خدا مركب سريع السيرى كه متناسب اين سفر فضايى بوده باشد در اختيار پيامبرش گذارده است، و او را از نظر خطراتى كه در اين سفر وجود داشته زير پوشش حمايت خود گرفته، اين مركب چگونه بوده است و چه نام داشته؟ براق؟ رفرف؟ يا مركب ديگر؟ در هر حال مركب مرموز و ناشناخته اى است از نظر ما.
از همه اينها گذشته فرضيه حد اكثر سرعت كه در بالا گفته شد، امروز در ميان دانشمندان متزلزل شده، هر چند" اينشتاين" در فرضيه معروف خودش به آن سخت معتقد بوده است.
دانشمندان امروز مى گويند امواج جاذبه بدون نياز به زمان در آن واحد از يك سوى جهان به سوى ديگر منتقل مى شود و اثر مى گذارد، و حتى اين احتمال وجود دارد كه در حركات مربوط به گستردگى جهان (مىدانيم جهان در حال توسعه است و ستاره ها و منظومه ها به سرعت از هم دور مى شوند) منظومه هايى وجود دارند كه با سرعتى بيش از سرعت سير نور از مركز جهان دور مى شوند (دقت كنيد).
كوتاه سخن اينكه مشكلاتى كه گفته شد هيچكدام به صورت يك مانع عقلى در اين راه نيست، مانعى كه معراج را به صورت يك محال عقلى در آورد، بلكه مشكلاتى است كه با استفاده از وسائل و نيروى لازم قابل حل است.
به هر حال مساله معراج نه از نظر استدلالات عقلى غير ممكن است و نه از نظر موازين علم روز و خارق العاده بودن آن را نيز همه قبول دارند بنا بر اين هر گاه با دليل قاطع نقلى ثابت شود بايد آن را پذيرفت.
منبع : تفسیر نمونه ج 12 ، ص 12 تا 21 ( بر اساس نرم افزلر جامع التفاسیر )
پی نوشت ها :
1) البرهان فی تفسیر القرآن ، ج 3 ، ص 491 ( بر اساس نرم افزلر جامع التفاسیر )
رسولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله: إذا غَضِبَ اللَّهُ عَلى امَّةٍ ولَم يُنزِل بِهَا العَذابَ، غَلَت أسعارُها، وقَصُرَت أعمارُها، ولَم تَربَح تُجّارُها، ولَم تَزكُ ثِمارُها، ولَم تَغزُر أنهارُها، وحُبِسَ عَنها أمطارُها، وسُلِّطَ عَلَيها شِرارُها.
ترجمه:
هر گاه خداوند بر امّتى خشم گيرد و بر آن عذاب نازل نكند، قيمتها در آن بالا مى رود، آبادانى اش كاهش مى يابد، بازرگانانش سود نمى برند، ميوه هايش رشد نمى كنند، جوى هايش پُر آب نمى گردند، باران بر آن فرو نمى بارد، و بَدانش بر آن سلطه مى يابند.
الكافي (ط - دارالحديث)، ج10، ص: 553
و آن حضرت فرمود: كسى كه كلمه «نمى دانم» را از دست بگذارد تير هلاكت بر مواضع حساس كشتنى اش نشيند.
منبع: نهج البلاغه، ترجمه انصاریان، حکمت 85
شبی یک ساعت دعا بخوانید. اگر حال دعا نداشتید باز هم خلوت با خدا را ترک نکنید. در بیداری سحر و ثلث آخر شب آثار عجیبی است. هر چیزی را که از خدا بخواهی از گدایی سحرها میتوان حاصل نمود. از گدایی سحرها کوتاهی نکنید که هرچه هست در آن است.
شیخ جعفر مجتهدی
پایگاه فرهنگی - مذهبی ازکی 1392 ©
کپی برداری از مطالب، با ذکر منبع مجاز میباشد
طراحی و پشتیبانی: آتروپات وب
نظرات