نشانه هاى او در آفرينش انسان
در کتاب شریف پیام قرآن، در بیان مصادیق برهان نظم، آورده اند که:
نخست با هم به آيات زير گوش جان فرا مىدهيم:
1- وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقكُمْ مِّنْ تُرابٍ ثُمَّ اذا أَنْتُمْ بَشَرٌ تَنْتَشِرُوْنَ(1)
2- انّا خَلَقْنَا اْلأَنْسانَ مِنْ نُّطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَّبْتَلِيْهِ فَجَعَلْناهُ سَمِيْعاً بَصيراً(2)
3- وَلَقَدْ خَلَقْنَا اْلأِنْسانَ مِّنْ سُلالَةٍ مِنْ طِيْنٍ- ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فِى قَرارٍ مَّكِيْنٍ(3)
4- ذلِكَ عالِمُ الْغَيْبِ والشَّهادَةِ الْعَزِيْزُ الرَّحِيْمُ- الَّذِى أَحَسَنَ كُلَّ شَىءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلْقَ الأِنْسانِ مِنْ طِيْنٍ- ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ مَهْينٍ- ثُمَّ سَوّاهُ وَ نَفَخَ فِيْهِ مِنْ رُوْحِهِ وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ اْلأَبْصارَ وَ اْلأَفْئدَةَ قَلِيْلًا ما تَشْكُرُونَ(4)
5- وَ فِى خَلْقِكُمْ وَ ما يَبُثُّ مِنْ دابَّةٍ آياتٌ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ(5)
ترجمه:
1- «و از نشانه هاى او، اين است كه شما را از خاك آفريد، سپس انسانهايى شديد و در روى زمين پخش شديد».
2- «ما انسان را از نطفه مختلطى آفريديم، و او را مى آزمائيم (لذا) او را شنوا و بينا قرار داديم».
3- «ما انسان را از عصاره اى از گل آفريديم- سپس او را نطفه اى در قرار مطمئن (رحم) قرار داديم».
4- «او خداوندى است كه از پنهان و آشكار با خبر است، و قدرتمند و مهربان است- او همان كسى است كه هرچه را آفريد، نيكو آفريد و آغاز آفرينش انسان را از گل قرار داد- سپس نسل او را از عصاره اى از آب ناچيز و بى قدرى خلق كرد- بعد اندام او را موزون ساخت و از روح خويش در وى دميد، و براى شما گوش و چشم و دل قرار داد، اما كمتر شكر نعمتهاى او را بجاى مى آوريد».
5- «و همچنين در آفرينش شما و جنبندگانى كه در سراسر زمين، منتشر ساخته نشانه هايى است براى گروهى كه اهل يقينند».
شرح مفردات:
«بَشَرْ» در اصل از «بَشَرَة» به معنى ظاهر پوست انسان است؛ ولى از مقائيس اللُّغه استفاده مى شود كه ريشه آن ظاهر شدن چيزى با حسن و جمال است، لذا حالت «بُشْر» (بر وزن يُسر) به معنى فرح و انبساط است؛ و از آنجا كه اين حالت مخصوص انسان است، واژه «بشر» اسم براى نوع انسان شده است.(6) اين واژه بر مرد و زن، و مفرد و تثنيه و جمع، اطلاق مى شود.(7)
«سُلالَة» (بر وزن عُصاره) به معنى چيزى است كه از ديگران گرفته شده باشد؛ و خلاصه و عصاره آن محسوب مى شود و در اصل از «سَلَّ» (بر وزن حل) به معنى كشيدن و بر كندن توأم با ملايمت است؛ و در مورد كشيدن شمشير از غلاف نيز به كار مى رود. سپس به اشيائى كه عصاره و خالص چيزى است گفته شده است؛(8) و اينكه در آيات فوق مى خوانيم خداوند انسان را از سلاله اى از گل آفريد، يعنى از عصاره تصفيه شده آن؛ و بعضى گفته اند منظور از آن اين است كه آدم از عصاره تمام خاكهاى روى زمين آفريده شده- و به همين دليل آثار همه را در وجود خود خلاصه كرده است- و اطلاق «سليل» بر فرزند به خاطر آن است كه از عصاره وجود پدر و مادر حاصل مى شود.
«نُطْفَه» در اصل به معنى آب صاف است؛ و بعضى از اهل لغت آن را به معنى آب كم گرفته اند؛ و از آنجا كه آبى كه مبدأ پيدايش انسان است هم قليل است و هم تصفيه شده و عصاره تمام بدن، اين واژه بر آن اطلاق شده است. به مايعات جارى نيز «ناطِفْ» گفته مى شود.
«أَمْشاجْ» جمع «مَشْج» (بر وزن نسج) به معنى شىء مخلوط است و بعضى آن را جمع «مشيج» دانسته اند، و از آنجا كه به هنگام انعقاد نطفه انسان، آب مرد و زن با يكديگر تركيب مى شود؛ اين واژه بر آن اطلاق شده است.
در لسان العرب آمده است كه اين مادّه در اصل به معنى دو رنگ مختلف است كه به هم آميخته شود. (سپس به اشياء مختلفى كه به هم آميخته مى شود اطلاق شده است.)
آفرينش انسان از «امشاج» مى تواند اشاره به مواد مختلفى باشد كه نطفه از آن تركيب شده؛ و يا استعدادهاى گوناگونى كه از طريق عامل وراثت و غير آن در نطفه جمع مى شود، و يا اشاره به همه اين اختلاطها است.
تفسير و جمع بندى
نخستين آيات انفسى
قرآن مجيد درباره آغاز پيدايش انسان تعبيرات گوناگونى دارد. در نخستين آيه مورد بحث مى گويد: «يكى از نشانه هاى او اين است كه شما را از خاك آفريد» وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَكُمْ مِنْ تُرابٍ
در چهارمين آيه مى فرمايد: «آفرينش انسان را از گل قرار داديم» وَبَدَأَ خَلْقَ الْانْسانِ مِنْ طِيْنٍ
در سومين آيه مى گويد: «انسان را از عصاره اى از گل آفريديم» وَلَقَدْ خَلَقْنَا اْلأنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِيْنٍ
در سوره صافات آيه 11 مى فرمايد: «ما آنها را از گل چسبنده، يا سفت و محكم آفريديم». انّا خَلَقْنَاهُمْ مِنْ طِيْنٍ لارِبٍ
در سوره حجر آيه 26 مى گويد: «خدا او را از لجن بدبوئى آفريد» وَلَقَدْ خَلَقْنَا اْلأِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَأٍ مَسْنُونٍ
در آيه 14 سوره الرحمن آمده است كه «انسان را از گل خشكيده اى همچون سفال آفريد» خَلَقَ اْلأِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ كَالْفَخّارِ
«صَلْصَال» در اصل به معنى پيچيدن صدا در جسم خشك است؛ و به همين مناسبت گل خشكيده اى را كه اگر چيزى به آن اصابت كند صدا مى كند؛ «صلصال» گفته اند؛ و هنگامى كه پخته شود به آن «فخّار» مى گويند.
«فخّار» از مادّه «فخر» گرفته شده، يعنى بسيار فخر كننده؛ و از آنجا كه اشخاص فخر فروش آدم هاى پر سر و صدا و تو خالى هستند؛ اين نام به كوزه و هرگونه سفال كه ميان تهى است؛ بلكه هرگونه سفال اطلاق شده است.(9)
از مجموعه آيات فوق چنين استفاده مى شود كه انسان در آغاز خاك بود، و اين خاك با آب آميخته و تبديل به گل شد، و اين گل بعد از گذشتن مدّتى شكل لجن به خود گرفت، و بعد از عصاره آن مادّه اصلى آدم برگزيده شده، و سپس خشكيده گشت، و با گذشتن مراحل مهمّى آدم تكوين يافت.
ولى در آيات ديگرى از قرآن، مانند آيه دوم مورد بحث، خلقت انسان را از نطفه مختلط مى شمرد مِنْ نَطْفَةٍ أَمْشاجٍ و در آيه سوم، نخست از عصاره گل و سپس از نطفه اى در قرارگاه رحم مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِيْنٍ ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فِى قَرارٍ مَكِيْنٍ
روشن است كه منظور از اين آيات، آفرينش انسان در مراحل و نسلهاى بعد است. به اين ترتيب كه جدّ نخستين ما از خاك آفريده شد، و فرزندان و اين احتمال نيز در تفسير آيه فوق وجود دارد كه چون مواد تشكيل دهنده نطفه، همه از خاك گرفته مى شود؛- زيرا تغذيه ما يا از مواد حيوانى است و يا گياهى و مى دانيم كه همه اينها از خاك به دست مىآيد- لذا نه تنها انسان نخستين از خاك بوده؛ بلكه همه انسانها در مراحل بعد نيز از خاك نشأت گرفته اند.(10)
به هر حال، اين راستى از عجائب بزرگ جهان هستى و شگفتى هاى عالم آفرينش است كه از مادّه بى جان و مرده و كم ارزشى همچون خاك، موجود زنده و هوشيار و پر ارزشى همچون انسان متولّد شود. اين از نشانهاى روشن آن مبدأ بزرگ است.
اصولًا پيدايش حيات از دل مرگ هنوز از معمّاهاى جهان دانش است كه تحت چه شرايطى ممكن است يك موجود زنده از موجود بى جانى همچون خاك پديد آيد؟ زيرا همه دانشمندان معتقدند هنگامى كه كره زمين از آفتاب جدا شد؛ يكپارچه آتش سوزان بود، و مطلقاً حيات بر آن وجود نداشت. كم كم سرد شد، و بارانهاى سيلابى از گازهاى فشرده اطراف زمين بر آن فرود آمد؛ درياها تشكيل شد، بى آنكه موجود زنده اى در آن باشد؛ سپس جوانه هاى حيات و زندگى، اعم از گياهى و حيوانى نمايان گشت و سرانجام انسان آفريده شد!
ما خواه معتقد به خلقت مستقل انسان باشيم- آن گونه كه ظاهر آيات قرآن است- و يا انسان را تكامل يافته از انواع ديگر جانداران بدانيم- آن گونه كه طرفداران عقيده داروين و فرضيه تكامل مى گويند- هرچه باشد ريشه اين انسان به خاك باز مى گردد، و از آن برخاسته است. آنجا كه پيدايش يك موجود زنده تك سلولى ذرّه بينى از خاك، افكار همه دانشمندان را حيران كرده باشد؛ پيدايش انسان از خاك مرده و بى روح چگونه خواهد بود؟
اينجا است كه بايد اعتراف كنيم در برابر آيتى بزرگ از آيات حق و نشانه اى شگرف از عظمت خداوند قرار داريم؛ آيتى در عالم صغير كه نمونه اى تمام عيار از عالم كبير است.
نويسنده كتاب راز آفرينش انسان، (كرسى موريسن) ضمن اشاره به آغاز پيدايش حيات در كره زمين چنين مى گويد:
«در آغاز ظهور حيات در كره زمين، اتفاق عجيبى رخ داده است كه در زندگى موجودات زمين اثر فوق العاده داشته. يكى از سلولها داراى اين خاصيت عجيب شده كه به وسيله نور خورشيد، پاره اى از تركيبات شيميائى را تجزيه كند؛ و در نتيجه اين عمل، مواد غذائى براى خود و ساير سلولهاى مشابه فراهم آورد، اخلاف يكى از اين سلولهاى نخستين از غذاهايى كه توسط مادرشان تهيه شده بود تغذيه كردند، و نسل حيوانات را به وجود آورد، در حالى كه اخلاف سلول ديگرى كه به صورت نبات درآمده بود گياهان جهان را تشكيل دادند، و امروز كليّه جانداران زمينى را تغذيه مى كنند.»
سپس مى افزايد: «آيا مى توان باور كرد كه برحسب اتّفاق، يك سلول منشأ حيات حيوانات و سلول ديگر ريشه و اصل گياهان شده است؟»
و به گفته بعضى ديگر:
دانشمندان، موجودات جهان مادّه را بر دو گونه تقسيم مى كنند: موجودات آلى- موجوداتى كه فساد پذيرند؛ مانند انواع گياهان و انواع حيوانات- و موجودات معدنى كه فساد ناپذيرند. به همين دليل شيمى را به دو بخش شيمى آلى و معدنى تقسيم كرده اند.
تقريباً تمام مواد غذائى انسان را مواد آلى تشكيل مى دهد، كه همگى از خاك گرفته شده است؛ و هنگامى كه وارد بدن انسان مى شود تركيبات جديد شيميائى، متناسب تغذيه هر عضوى تشكيل مى دهد. اين همان حقيقتى است كه قرآن با جمله «ما شما را از خاك آفريديم» يا «از عصاره گل آفريديم» بيان داشته است.(11)
درست است كه انسان علاوه بر مادّه خاكى، داراى روح الهى است؛ ولى بدون شك، روح با هماهنگى جسم، مظهر اعمال و افعال مختلفى مى شود.
بنابراين اين ماده خاكى با هماهنگى روح مى تواند، انواع استعدادها، ذوقها، ابتكارها، و اعمالى كه عقل در آن حيران مى ماند، از خود نشان دهد.
با اينكه انسان موضوع علوم مختلفى قرار گرفته، و درباره هريك از جنبه هاى مختلف وى، علم ويژه اى مشغول بررسى و كنجكاوى است؛ باز هنوز به صورت يك موجود ناشناخته باقى مانده است، و ساليان دراز وقت لازم دارد كه دانشمندان جهان، با تلاش شبانه روزى خود، اين معمّاى بزرگ عالم هستى را بگشايند و زواياى آن را روشن سازند، و شايد هيچگاه نيز نتوانند اين كار را انجام دهند!
هريك از اعضاء پيكر انسان به تنهايى مى تواند موضوعى براى همان حساب احتمالات باشد: چشم، گوش، قلب، رگها، دستگاه تنفس، كليه ها، معده، كبد، و بالاخره سيستم بسيار پيچيده مغز و اعصاب؛ و با يك حساب رياضى ساده، روشن مى شود كه هيچ عقلى نمى تواند پيدايش تصادفى آنها را بپذيرد.
راستى براى پى بردن به ساختمان و چگونگى فعاليّت و فيزيولوژى هريك از اين اعضاء، هزاران دانشمند و مغز متفكّر مطالعه كرده و صدها يا هزاران كتاب درباره آن نوشته اند.
آيا هيچكس باور مى كند كه براى شناخت هريك از اين اعضاء، اين همه علم و عقل و هوش و درايت لازم است؛ اما براى ساختن آنها مطلقاً علم و عقلى لازم نبوده است؟! چگونه ممكن است پى بردن به طرز كار يك كارخانه و طرز استفاده از آن، سالها مطالعه لازم داشته باشد؛ اما ساختن آن كارخانه به دست عوامل بى شعور صورت گيرد؟ كدام عقل باور مى كند؟!
اينجا است كه نه تنها پيدايش انسان، از آن مادّه ساده «تراب» (خاك) و «سُلالَةٍ مِنْ طِيْن» (عُصاره گِل) و «حَمأٍ مسنون» (لجن بدبو) از شاهكارهاى عظيم آفرينش و از آيات بزرگ وجود خدا محسوب مى شود؛ بلكه هريك از سلولهاى تن مى تواند آئينه تمام نماى او باشد.
پيچيدگى و ظرافت نظام آفرينش
مى گويند فلان دستگاه، نظام پيچيده اى دارد؛ اين هنگامى است كه ساختمان آن داراى اجزاء و تشكيلات مختلف با ارتباطهاى فراوان و چند جانبه باشد، و اعمال گوناگون مهمّى را انجام دهد. فى المثل يك ماشين حساب كه مى تواند علاوه بر اعمال اصلى حساب، انواع معادلات جبرى و قضاياى هندسى را حل كند؛ و هرگونه محاسبات مختلف رياضى را به سرعت عمل كند يا به حافظه خود بسپارد، نظام پيچيده اى دارد.
دانشمندان مى گويند: در پشت پرده شبكيه چشم، نود هزار رشته عصبى است كه سلولهاى شبكيّه را به سلسله اعصاب وصل مى كند!- البته نود هزار در هريك از دو چشم!- اين يك ساختمان بسيار ظريف و پيچيده است. با توجّه به اين نكته به اصل بحث باز مى گرديم:
در جهان آفرينش علاوه بر مسأله ظرافت، نظامهاى فوقالعاده پيچيده اى وجود دارد، كه انسان را مبهوت مى كند؛ و به گفته بعضى از دانشمندان در شهر عظيم تن انسان ساختمانهايى وجود دارد كه بزرگترين آسمان خراشهاى جهان در برابر آن مانند يك آلونك است!
به عنوان نمونه: از ميان نظامات پيچيده جهان، تنها به سراغ ساختمان سلّول (ياخته) مى رويم كه امروز اسرار عجيبى از آن كشف شده است.
مى دانيم، يك انسان به طور متوسّط از ده ميليون ميليارد واحد زنده كوچك كه سلّول ناميده مى شود؛ تشكيل شده است.
نخستين كسى كه سلّول را كشف كرد، و واژه اى براى آن وضع نمود، دانشمندى بنام هوك، در قرن هفده ميلادى بود. البته او در آن روز نمى دانست كه ساختمان اين واحد كوچك تا چه اندازه پيچيده و حيرت انگيز است؛ ولى دانشمندان بعد از او كه كوششهاى او را دنبال كردند به اسرارى دست يافتند كه گوشه اى از گواهى آنها را در اينجا مى آوريم:
1- يك سلّول كوچك ذرّه بينى را مى توان به شهرى تشبيه كرده كه هزاران تأسيسات دارد؛ با لابراتوارها و كارخانه ها براى تبديل مواد غذائى به مواد مورد نياز بدن كه عظيمترين و مدرنترين پديده هاى صنعتى بشر قابل مقايسه با آن نيست.
2- اين شهر كوچك و پرغوغا از سه بخش تشكيل شده:
الف- پوسته سلّول كه حكم حصار شهر را دارد.
ب- قسمت وسطى سلّول (سفيده يا سيتوپلاسم).
ج- هسته يا مركز فرماندهى.
حصارى كه بر گرد سلّول ساخته شده است؛ چنان لطيف و ظريف است كه اگر 500 هزار از اين ديوارها را كنار هم بگذاريم به زحمت به ضخامت يك برگ كاغذ معمولى مى رسد! امّا با اين حال در برابر هجوم عوامل بيرونى مزاحم چنان حسّاس و محكم است كه ديوار معروف چين در برابر آن چيزى شمرده نمى شود!
اين سدّ نازك به نوبه خود از سه ديواره ساخته شده؛ و به اصطلاح سه لايه است. دو طرف آن از شبكه هاى پروتئينى است، و پائين آن پر از چربى ها است، و اين چربى ها به هيچ وجه اجازه ورود چيزى را به داخل شهر نمى دهد؛ جز با يك كليد رمز و آن كليد رمز اين است: موادى كه مى خواهد ورود به شهر كند بايد بتواند چربى جداره را در خود حل نمايد و به درون نفوذ كند. اين دليل بر آن است كه دوست است نه دشمن، به اين ترتيب اين شهر بدون حاجت به نگهبان شديداً از هر سو حفاظت مى شود.
3- در داخل اين شهر (سلّول) كانالهاى زيادى است كه از ديواره ها شروع شده و تا اطراف هسته، يعنى دژ فرماندهى سلّول پيش مى رود؛ و مواد غذائى را گرفته و تبديل به پروتئين مى كند.
جالب اين است كه 23 نوع اسيد مخصوص وارد اين سلّولها مى شود؛ كه پروتئين از تركيب چندين نوع با هم به دست مى آيد.
4- هسته اصلى به تنهايى همانند يك آسمان خراش چندين هزار طبقه اى است كه آسمان خراشهاى معروف نيويورك در برابر آن خانه محقّرى است.
هسته اصلى سلّول كه مقر فرماندهى است خود تشكيلات مفصّلى دارد:
غشاء هسته، شيره داخلى، و رشته هاى باريك اطراف آن كه هر كدام عهده دار وظيفه خاصّى است.
5- عجيب اين كه در هسته سلّول واحدهاى بسيار كوچك و ظريفى به نام ژن، وجود دارد كه طبق بررسى دانشمندان تعداد آنها به حدود 25 هزار مى رسد!
ژنها نه تنها همه كاره سلّولها هستند؛ بلكه تمام فعاليّتهاى بدن را قبضه كرده اند؛ كه از مهمترين آنها مسأله كنترل امور وراثتى و انتقال صفات و خصائص به سلّولهاى آينده است. يعنى انتقال تمام صفات ارثى انسانها و ديگر جانداران از طريق ژنها صورت مى گيرد.
از آنجا كه كار عمده ژن بر عهده اسيد مخصوص هسته است؛ مى توان آن آن را مغز الكترونيك يا كامپيوتر ژن ناميد؛ و عجبتر كه خود اين ژنها نيز از اجزاى ديگرى تشكيل يافته كه تعداد طبقات آنها را 30 تا 50 هزار مى دانند.
كوتاه سخن اين كه اين شهر عظيم با آن حصار عجيب، و هزاران در و دروازه جالب، و هزاران كارخانه و انبار، و شبكه لوله كشى، و مركز فرماندهى، با تأسيسات فراوان، و ارتباطات زياد، و كارهاى مختلف حياتى آن هم در آن محدوده كوچك، از پيچيده ترين و شگفت انگيزترين شهرهاى عالم است كه اگر ما بخواهيم تأسيساتى بسازيم كه همان اعمال را انجام دهد- كه هرگز قادر نيستيم- بايد دهها هزار هكتار زمين را زير تأسيسات و ساختمانهاى مختلف و ماشين آلات پيچيده ببريم تا براى انجام چنان برنامه اى آماده گردد. ولى جالب اين است كه دستگاه آفرينش همه اينها را در مساحتى معادل 15 ميليونيم ميلى متر قرار داده است!(12)
آرى در آفرينش انسان هزاران هزار آيت و نشانه او است. «الْعَظَمةُ لِلّهِ الواحِدِ القَهَّارِ»
***************************************************************************************************************************************************************************************
پی نوشت ها:
1. سوره روم، آيه 20.
2. سوره انسان، آيه 2.
3. سوره مؤمنون، آيات 12 و 13.
4. سوره سجده، آيات 6 تا 9.
5. سوره جاثيه، آيه 4.
6. مقائيس الّلغه، لسان العرب و التحقيق فى كلمات القرآن الحكيم.
7. لسان العرب و مجمع البحرين.
8. مفردات راغب، مجمع البحرين، و لسان العرب.
9. مفردات راغب، و مجمع البحرين، و لسان العرب.
10. در تفسير الميزان، جلد 16، صفحه 173، اشاره كوتاهى به اين معنى شده است.
11. اقتباس از اعجاز قرآن از نظر علوم امروز، صفحه 23 و 24.
12. از كتاب هاى فيزيولوژى حيوانى، فيزيولوژى وراثت، و سفر به اعماق وجود انسان.
رسولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله: إذا غَضِبَ اللَّهُ عَلى امَّةٍ ولَم يُنزِل بِهَا العَذابَ، غَلَت أسعارُها، وقَصُرَت أعمارُها، ولَم تَربَح تُجّارُها، ولَم تَزكُ ثِمارُها، ولَم تَغزُر أنهارُها، وحُبِسَ عَنها أمطارُها، وسُلِّطَ عَلَيها شِرارُها.
ترجمه:
هر گاه خداوند بر امّتى خشم گيرد و بر آن عذاب نازل نكند، قيمتها در آن بالا مى رود، آبادانى اش كاهش مى يابد، بازرگانانش سود نمى برند، ميوه هايش رشد نمى كنند، جوى هايش پُر آب نمى گردند، باران بر آن فرو نمى بارد، و بَدانش بر آن سلطه مى يابند.
الكافي (ط - دارالحديث)، ج10، ص: 553
و آن حضرت فرمود: كسى كه كلمه «نمى دانم» را از دست بگذارد تير هلاكت بر مواضع حساس كشتنى اش نشيند.
منبع: نهج البلاغه، ترجمه انصاریان، حکمت 85
شبی یک ساعت دعا بخوانید. اگر حال دعا نداشتید باز هم خلوت با خدا را ترک نکنید. در بیداری سحر و ثلث آخر شب آثار عجیبی است. هر چیزی را که از خدا بخواهی از گدایی سحرها میتوان حاصل نمود. از گدایی سحرها کوتاهی نکنید که هرچه هست در آن است.
شیخ جعفر مجتهدی
پایگاه فرهنگی - مذهبی ازکی 1392 ©
کپی برداری از مطالب، با ذکر منبع مجاز میباشد
طراحی و پشتیبانی: آتروپات وب