گرچه اين سؤال عجيب به نظر مى رسد، ولى با توجّه به اين كه فيلسوف معروف انگليسى «برتراند راسل» در يكى از كتابهاى خود تصريح مى كند كه: در جوانى به خداوند عقيده داشتم و بهترين دليل بر آن را برهان «علّة العلل» مى دانستم و اين كه تمام آنچه را در جهان مى بينم، داراى علّتى است و اگر زنجير علّتها را دنبال كنيم، سرانجام به علّت نخستين مى رسيم و اين نخستين علّت را «خدا» مى ناميم. ولى بعداً بكلّى از اين عقيده برگشتم، زيرا فكر كردم «اگر هر چيز را بايد علّت و آفريننده اى باشد، خدا نيز بايد علّت و آفريننده اى داشته باشد»!
بايد ديد راه حلّ نزديك و روشن ايراد مزبور چيست؟
پاسخ
اتّفاقاً اين ايراد يكى از معروفترين و در عين حال ابتدايى ترين ايراداتى است كه مادّى ها دارند. آنها به عبارت روشنتر مى گويند: «اگر همه چيز را خدا آفريده، پس خدا را چه كسى آفريده است؟».
حالا چطور شده آقاى «راسل» خيلى دير به اين ايراد برخورد كرده، درست براى ما روشن نيست، ولى از آنجا كه اين سؤال در اذهان بسيارى از جوانان هست، بايد دقيقاً مورد بررسى قرار گيرد:
در اينجا چند نكته اساسى وجود دارد كه با توجّه به آن، پاسخ ايراد بخوبى روشن مى شود:
آيا اگر ما عقيده مادّى ها را بپذيريم و مثلًا با «راسل» هم صدا شويم، ديگر از اين ايراد رهايى خواهيم يافت؟ مسلّماً نه! ... چرا؟
زيرا «ماترياليستها» هم عقيده به قانون علّيت دارند، آنها نيز همه چيز را در جهان طبيعت معلول ديگرى مى دانند. بنابر اين عين اين سؤال براى آنها هم مطرح است كه اگر هر چيز معلول «مادّه» است پس «مادّه» معلول چيست؟
روى اين حساب (و با توجّه به اين كه سلسله علّتها و معلولها تا بى نهايت نمى تواند پيش برود زیرا اگر پیش برود هیچ چیز نباید به وجود آمده باشد (دقت کتید)) همه فلاسفه جهان (اعم از الهى و مادّى) به يك وجود ازلى (وجودى كه هميشه بوده است) ايمان دارند، منتها مادّى ها مى گويند وجود ازلى جهان همان «مادّه» يا قدر مشترك ميان مادّه- انرژى است، ولى خداپرستان مى گويند سرچشمه اصلى خداست؛ به اين ترتيب روشن مى شود كه آقاى «راسل» هم ناچار است به يك وجود ازلى (اگر چه مادّه باشد) ايمان داشته باشد.
آيا اين وجود ازلى مى تواند علّتى داشته باشد؟
البتّه نه! ... چرا؟
زيرا يك وجود ازلى هميشه بوده و چيزى كه هميشه بوده است كه نيازى به علّت ندارد، تنها موجودى نيازمند به علّت است كه يك وقت نبوده و سپس هستى يافته است. (دقّت كنيد)
نتيجه اين كه: وجود يك مبدأ ازلى و هميشگى، قولى است كه جملگى برآنند و دلايل استوار عقلى بر بطلان تسلسل (يك سلسله علّت و معلول بى پايان) همه فلاسفه را بر اين داشته كه به يك مبدأ ازلى قائل گردند.
بنابر اين برخلاف آنچه «راسل» پنداشته اختلاف ميان «فلاسفه الهى» و «مادّى» اين نيست كه يكى «علّة العلل» را قبول دارد و ديگرى منكر است، بلكه هر دو بطور يكسان عقيده به وجود يك علّة العلل يا علّت نختسين دارند.
پس اختلاف ميان اين دو در كجاست؟
صريحاً بايد گفت تنها نقطه تفاوت اينجاست كه خداپرستان آن علّت نخستين را داراى علم و اراده مى دانند (و آن را خدا مى نامند) ولى مادّى ها آن را فاقد علم و اراده تصوّر مىكنند (و نام آن را مادّه گذارده اند).
حالا چطور مطلبى به اين آشكارى بر آقاى «راسل» مجهول مانده، پاسخى جز اين ندارد كه بگوييم او در رشته هاى علوم رياضى و طبيعى و جامعه شناسى صاحب تخصّص بوده، نه در مسائل مذهبى و فلسفه أولى (به معناى شناخت هستى و سرچشمه و آثار آن).
از بيانات ياد شده اين نتيجه نيز به دست مى آيد كه فلاسفه الهى براى اثبات وجود خدا هرگز به استدلال «علّة العلل» (به تنهايى) دست نمى زنند، زيرا اين استدلال تنها ما را به وجود يك «علّت نخستين» يا به عبارت ديگر يك وجود ازلى كه مادّى ها هم به آن عقيده دارند، راهنمايى مى كند.
بلكه مسأله مهم براى فلاسفه الهى اين است كه بعد از اثبات علّت نخستين، براى اثبات علم و دانش بى پايان او استدلال كنند كه اتّفاقاً اثبات اين مسأله از طريق مطالعه نظام هستى و اسرار شگرف آفرينش و قوانين حساب شده اى كه بر سراسر آسمانها و زمين و موجودات زنده و تنوّع آن حكومت مى كند، كار آسانى است. (دقّت كنيد)
اين نخستين سخنى بود كه بايد در پاسخ اين ايراد دانسته شود.
موضوع ديگرى كه لازم به تذكّر است اين كه: اساس اين اشكال روى اين مطلب است كه «هر موجودى نيازمند به علّت و آفريننده اى است» در حالى كه اين قانون كلّيّت ندارد و تنها در مواردى صحيح است كه چيزى سابقاً معدوم بوده و سپس جامه هستى به خود پوشيده است. (دقّت كنيد)
توضيح اين كه: موجوداتى هستند كه سابقاً وجود نداشته اند، مانند منظومه شمسى و سپس موجودات زنده اعم از گياه و حيوان و انسان تاريخچه آنها بخوبى گواهى مى دهد كه لباس هستى در تن اينها هميشگى و ازلى نبوده است، بلكه با تفاوت هايى كه دارند، در چند ميليون سال تا چند ميليارد سال پيش، وجود خارجى نداشته و سپس به وجود آمده اند.
مسلّماً براى پيدايش چنين موجوداتى علل و عواملى لازم است، مسلّماً جدايى كره زمين از خورشيد (طبق فرضيّه لاپلاس و يا فرضيّه هاى بعد از آن) مديون عوامل خاصّى بوده است چه آنها را كاملًا شناخته باشيم يا نه.
همچنين پيدايش نخستين جوانه زندگى گياهى و سپس حيوانى و سپس انسانى، همه مرهون علل و عواملى هستند و لذا همواره دانشمندان براى پى جويى اين عوامل در تلاش و كوششند و اگر بنا باشد پيدايش اين موجودات هيچ علّتى نخواهد، دليلى ندارد كه در يك ميليون سال يا چند ميليارد سال پيدا شوند، چرا در زمانى دو برابر اين زمان يا نصف اين زمان مثلًا يافت نشدند؟ انتخاب اين زمان خاص براى پيدايش آنها، بهترين دليل بر اين است كه شرايط و علل وجود آنها تنها در اين زمان تحقّق يافته است.
امّا اگر وجودى هميشگى و ازلى باشد- خواه اين وجود ازلى را خدا بناميم يا مادّه- چنين وجودى نياز به هيچ علّتى ندارد، آفريننده و خدايى لازم ندارد، زيرا تاريخچه پيدايش براى آن تنظيم نشده كه در آن تاريخچه جاى علّت و آفريننده خالى باشد.
چيزى كه هميشگى و ازلى است، وجودش از درون ذاتش مى جوشد نه از بيرون ذات كه محتاج به آفريننده باشد. (دقّت كنيد)
من و شما و زمين و آسمان و منظومه شمسى و ... نيازمند به آفريننده هستيم كه وجود ما ازلى و هميشگى نبوده و از درون ما نيست، نه علّة نخستين و علّت العلل كه هستى او از خود اوست.
يك مثال روشن
در اينجا فلاسفه مثالهايى براى توضيح اين گفتار فلسفى و نزديك ساختن آن به ذهن مى زنند؛ مثلًا مى گويند: هنگامى كه ما نگاه به اطاق كار يا منزل مسكونى خود مى كنيم، مى بينيم روشن است.
از خود مى پرسيم: آيا اين روشنى از خود اين اطاق است؟
فوراً به خود پاسخ مى دهيم: نه، براى اين كه اگر روشنى آن از خود اطاق مى جوشد، نبايد هيچ وقت تاريك گردد، در حالى كه پاره اى از اوقات تاريك و گاهى روشن است، پس روشنى آن از جاى ديگر است.
به زودى به اين نتيجه مى رسيم كه روشنى اطاق و خانه ما، به وسيله ذرّات يا امواج نورى است كه به آن تابيده است.
فوراً از خود سؤال مى كنيم: روشنى ذرّات نور از كجاست؟
با تأمّل مختصرى به خود پاسخ مى دهيم: روشنى ذرّات نور از خود آن و از درون ذاتش است، ذرّات نور اين خاصيّت روشنايى را عاريه نگرفته اند؛ در هيچ نقطه جهانى نمى توانيم ذرّات نورى پيدا كنيم كه تاريك باشند و سپس روشنايى را از ديگرى گرفته باشند.
ذرّات نور هر كجا باشند روشنند، روشنايى جزء ذات آنهاست، روشنى ذرّات نور عاريتى نيست.
ممكن است ذرّات نور از بين بروند، ولى ممكن نيست موجود ولى تاريك باشند.(دقّت كنيد)
بنابر اين اگر كسى بگويد روشنايى هر محوطه و منطقه اى در جهان معلول نور است، پس روشنايى نور از كجاست؟
فوراً مى گوييم: روشنايى نور، جزء وجود اوست.
همچنين هنگامى كه سؤال شود: هستى هر چيزى از خداست، پس هستى خدا از كيست؟
فوراً پاسخ مى دهيم: از خودش و از درون ذاتش مى باشد.
در اینجا لازم است به این مطلب اشاره کنیم که علت نخست عالم، نمیتواند ماده باشد. برای این مساله دلایل زیادی اقامه شده است که ما به دو مورد اشاره میکنیم:
اول: میدانیم و میبینیم که جهان آفرینش با یک نظام شگفت انگیز در حال اداره شدن است. منبع این نظم شگفت انگیز باید خودش عالم باشد و ماده عالم نیست.
دوم: اگر ماده ازلی بود، بایستی دیگر در کره زمین ذرات رادیو اکتیو وجود نمیداشتند. زیرا این مواد دارای عمر مخصوصی هستند که با اتمام آن، دیگر خاصیت رادیو اکتیوی خود را از دست میدهند و اگر ماده ازلی بود، باید خیلی وقت پیش عمر آنها به اتمام رسیده بود.
برای اثبات این مطلب دلایل دیگری هم وجود دارد. در همین سایت، مطلب « آیا نظم جهان دلیل بر مخلوق بودن جهان است؟» به فهم این مورد کمک خواهد کرد.
منبع: پاسخ به پرسشهاى مذهبى، نوشته آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى و آيت الله العظمى جعفر سبحانى
رسولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله: إذا غَضِبَ اللَّهُ عَلى امَّةٍ ولَم يُنزِل بِهَا العَذابَ، غَلَت أسعارُها، وقَصُرَت أعمارُها، ولَم تَربَح تُجّارُها، ولَم تَزكُ ثِمارُها، ولَم تَغزُر أنهارُها، وحُبِسَ عَنها أمطارُها، وسُلِّطَ عَلَيها شِرارُها.
ترجمه:
هر گاه خداوند بر امّتى خشم گيرد و بر آن عذاب نازل نكند، قيمتها در آن بالا مى رود، آبادانى اش كاهش مى يابد، بازرگانانش سود نمى برند، ميوه هايش رشد نمى كنند، جوى هايش پُر آب نمى گردند، باران بر آن فرو نمى بارد، و بَدانش بر آن سلطه مى يابند.
الكافي (ط - دارالحديث)، ج10، ص: 553
و آن حضرت فرمود: كسى كه كلمه «نمى دانم» را از دست بگذارد تير هلاكت بر مواضع حساس كشتنى اش نشيند.
منبع: نهج البلاغه، ترجمه انصاریان، حکمت 85
شبی یک ساعت دعا بخوانید. اگر حال دعا نداشتید باز هم خلوت با خدا را ترک نکنید. در بیداری سحر و ثلث آخر شب آثار عجیبی است. هر چیزی را که از خدا بخواهی از گدایی سحرها میتوان حاصل نمود. از گدایی سحرها کوتاهی نکنید که هرچه هست در آن است.
شیخ جعفر مجتهدی
پایگاه فرهنگی - مذهبی ازکی 1392 ©
کپی برداری از مطالب، با ذکر منبع مجاز میباشد
طراحی و پشتیبانی: آتروپات وب