مرحوم علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه در این مورد مینویسند:
اول: تفکر مذهبی، بحث و کنجکاوی ای را میگوییم که ماده ای از مواد مذهبی را که در تعالیم آن مذهب است، نتیجه بدهد. ماخذ اساسی تفکر مذهبی در اسلام و یگانه ماخذی که دین اسلام به آن اتکا دارد، قرآن کریم است. قرآن کریم در تعلیمات خود برای رسیدن و درک نمودن مقاصد دینی و معارف اسلامی، سه راه در دسترس پیروان خود قرار داده است که عبارتند از ظواهر دینی (برایشان حجت اقامه نمیشود)، حجت عقلی ( استدلال برهانی آزاد) و درک معنوی از راه اخلاص بندگی که موجب انکشاف حقایق و مشاهده باطنی آنهاست. كلاََّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِين (تکاثر/5)
لازم به ذکر است که ظواهر دینی در دسترس همه مردم قرار دارند ولی دو طریق دیگر چنین نیستند. همچنین از راه ظواهر دینی میتوان به اصول و فروع معارف اسلامی پی برد ولی از راه عقل نمیتوان به جزئیات فروع دین (احکام) راه یافت. ولی مسائل اعتقادی و اخلاقی و کلیات مسائل عملی ( فروع دین ) را میتوان به دست آورد. همچنین راه تهذیب نفس، چون نتیجه آن انكشاف حقايق مى باشد و آن علمى است خدادادى نمى توان نسبت به نتيجه آن و حقايقى كه با اين موهبت خدايى مكشوف و مشهود مى شوند، تحديدى قائل شد يا اندازه اى گرفت اينان چون از همه جا بريده اند و همه چيز را جز خدا فراموش كرده اند تحت ولايت و سرپرستى مستقيم خدا مى باشند و آنچه را مى خواهد (نه آنچه خودشان مى خواهند) برايشان مشهود مى شود.
قرآن کریم به ظواهر الفاظ خود حجیت داده است و همان ظواهر آیات، بیان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم را حجت میسازد. چنانكه مى فرمايد: «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ»(نحل/44)
و مىفرمايد: «هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ»(جمعه/2)
و مى فرمايد: «لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»(احزاب/21)
همچنین با تواتر قطعی از آن حضرت رسیده است که بیان اهل بیت وی علیهم السلام مانند بیان خودش میباشد و به موجب این حدیث و احادیث نبوی قطعی دیگر، بیان اهل بیت علیهم السلام هم حجت است. پس ظواهر دینی بر دو گونه اند: کتاب و سنت.
(احادیثی که از صحابه نقل میشود، اگر متضمن قول یا فعل پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم باشد و مخالف با حدیث اهل بیت علیهم السلام نباشد، قابل قبول است.)
دوم: در صدر اسلام در ميان اكثريت تسنن معروف بود كه قرآن كريم را در جايى كه دليل باشد مى توان از ظاهرش صرف كرده به معناى خلاف ظاهر حمل كرد و معمولًا معناى خلاف ظاهر (تأويل) ناميده مى شد و آنچه در قرآن كريم به نام «تأويل» ذكر شده به همين معنا تفسير مى گرديد.
در كتاب مذهبى جماعت و همچنين در مناظره هاى مذاهب مختلفه كه به تحرير درآمده بسيار به چشم مى خورد كه در مسئله اى كه با اجماع علماى مذهب يا دليل ديگرى ثابت مى شود اگر با ظاهر آيه اى از آيات قرآنى مخالف باشد آيه را تأويل نموده به معناى خلاف ظاهر حمل مى كنند و گاهى دو طرف متخاصم براى دو قول متقابل با آيات قرآنى احتجاج مى نمايند و هر كدام از دو طرف آيه طرف ديگر را تأويل مى كند.
اين رويه كم و بيش به شيعه نيز سرايت نموده است و در برخى از كتب كلامى شان ديده مى شود. ولى آنچه پس از تدبر كافى در آيات قرآنى و احاديث اهل بيت به دست مى آيد اين است كه قرآنى كريم در لهجه شيرين و بيان روشن و رساى خود هرگز شيوه لغز و معما پيش نگرفته و مطلبى را جز با قالب لفظى خودش به مردم القاء نكرده است و آنچه در قرآن كريم به نام «تأويل» ذكر شده است از قبيل مدلول لفظ نيست بلكه حقايق و واقعيتهايى است كه بالاتر از درك عامه بوده كه معارف اعتقادى و احكام عملى قرآن از آنها سرچشمه مى گيرد. آرى، همه قرآن تأويل دارد و تأويل آن مستقيما از راه تفكر قابل درك نيست و از راه لفظ نيز قابل بيان نمى باشد و تنها پيامبران و پاكان از اولياى خدا كه از آلايشهاى بشريت پاكند، مى توانند از راه مشاهده آنها را بيابند. آرى، تأويل قرآن روز رستاخيز براى همه مكشوف خواهد شد.
سوم: روش شيعه در عمل به حديث
حديثى كه بلا واسطه از زبان خود پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله يا ائمه اهل بيت عليهم السلام شنيده شود حكم قرآن كريم را دارد ولى حديثى كه با وسائط به دست ما مى رسد عمل شيعه در آن به ترتيب زير است:
در معارف اعتقادى كه به نص قرآن، علم و قطع لازم است به خبر متواتر يا خبرى كه شواهد قطعى به صحت آن در دست است عمل مى شود و به غير اين دو قسم كه خبر واحد ناميده مى شود، اعتبارى نيست.
ولى در استنباط احكام شرعيه نظر به ادله اى كه قائم شده علاوه به خبر متواتر و قطعى به خبر واحد نيز كه نوعا مورد وثوق باشد عمل مى شود.
پس خبر متواتر و قطعى پيش شيعه مطلقا حجت و لازم الاتباع است و خبر غير قطعى (خبر واحد) به شرط اينكه مورد وثوق نوعى باشد تنها در احكام شرعيه حجت مى باشد.
چهارم: ذکر شد که یکی از راههای درک مقاصد و معارف دینی، راه عرفان و کشف است. در این مورد به نکته زیر بایستی توجه نمود:
خداى متعال در چندين جا از كلام خود امر مى كند كه مردم در قرآن تدبر و دنباله گيرى كنند و به مجرد ادراك سطحى قناعت ننمايند و در آيات بسيارى جهان آفرينش و هر چه را كه در آن است (بى استثناء) آيات و علامات و نشانه هاى خود معرفى مى كند.
با كمى تعمق و تدبر در معناى آيه و نشانه روشن مى شود كه آيه و نشانه از اين جهت آيه و نشانه است كه ديگرى را نشان دهد نه خود را مثلا چراغ قرمز كه علامت خطر نصب مى شود كسى كه با ديدن آن متوجه خطر مى شود چيزى جزخطر در نظرش نيست و توجهى به خود چراغ ندارد و اگردر شكل چراغ يا ماهيت شيشه يا رنگ آن فكر كند در متفكره خود صورت چراغ يا شيشه يا رنگ را دارد نه مفهوم خطر را.
بنابراين اگر جهان و پديده هاى جهان همه و از هر روى آيات و نشانه هاى خداى جهان باشند هيچ استقلال وجودى از خود نخواهندداشت و از هر روى كه ديده شوند جز خداى پاك را نشان نخواهند داد و كسى كه به تعليم و هدايت قرآن با چنين چشمى به چهره جهان و جهانيان نگاه مى كند چيزى جز خداى پاك درك نخواهد كرد و به جاى اين زيبايى كه ديگران در نمود دلرباى جهان مى يابند وى زيبايى و دلربايى نامتناهى خواهد ديد كه از دريچه تنگ جهان، خودنمايى و تجلى مى نمايد و آن وقت است كه خرمن هستى خود را به تاراج داده دل را بهدست محبت خدايى مى سپارد.(دقت شود. منظور همان آیه بودن پدیده هاست نه نعوذبالله خدا بودن آنها.مدیر سایت)
اين درك چنانكه روشن است به وسيله چشم و گوش و حواس ديگر يا به وسيله خيال يا عقل نيست، زيرا خود اين وسيله ها و كار آنها نيز آيات و نشانه ها مى باشند
و در اين دلالت و هدايت مغفول عنه هستند. على عليه السلام مى فرمايد: خدا نيست آن كه خود تحت احاطه معرفت درآيد اوست كه دليل را به سوى خود هدايت مى كند. «بحارالانوار، ج 2، ص 186»
اين راهرو كه هيچ همتى جز ياد خدا و فراموش نمودن همه چيز ندارد وقتى كه مى شنود خداى متعال در جاى ديگر از كلام خود مى فرمايد:
اى كسانى كه ايمان آورده ايد نفس خود را دريابيد وقتى كه شما راه را يافتيد ديگران كه گمراه مى شوند به شما زيانى نخواهند رسانيد.(مائده/105)
خواهد فهميد كه يگانه شاهراهى كه هدايتى واقعى و كامل را در بردارد همان راه نفس اوست و راهنماى حقيقى وى كه خداى اوست او را موظف مى دارد كه خود را بشناسد و همه راهها را پشت سر انداخته راه نفس خود را در پيش گيرد و به خداى خود از دريچه نفس خود نگاه كند كه مطلوب واقعى خود را نخواهد يافت.
و از اين روى پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد: «هركه خود را شناخت خدا را شناخت».
و نيز مى فرمايد: «كسانى از شما خدا را بهتر مى شناسد كه خود را بهتر مى شناسد».
و اما برنامه سير و سلوك اين راه آيات قرآنى بسيارى است كه به ياد خدا امر مى كند مانند اينكه مى فرمايد: «مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم»(بقره/152). و غير آن واعمال صالحه اى است كه كتاب و سنت تفصيل داده اند و در اختتام آن فرموده اند: «از پيغمبر خود پيروى كنيد»(احزاب/21). و چگونه ممكن و متصور است اسلام راهى را راه خدا تشخيص دهد مردم را به پيمودن آن توصيه نكند يا آنرا بشناساند ولى از بيان برنامه آن غفلت كند يا اهمال ورزد و حال آنكه خداى متعال دركلام خود مى فرمايد:
ما قرآن را به سوى تو نازل كرديم در حالى كه بيان روشنى است نسبت به هر چيزى كه بدين و دنياى مردم ارتباط دارد.(نحل/89)
منبع: کتاب شیعه (مجموعه مذاکرات علامه طباطبایی با پروفسور هانری کربن)
رسولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله: إذا غَضِبَ اللَّهُ عَلى امَّةٍ ولَم يُنزِل بِهَا العَذابَ، غَلَت أسعارُها، وقَصُرَت أعمارُها، ولَم تَربَح تُجّارُها، ولَم تَزكُ ثِمارُها، ولَم تَغزُر أنهارُها، وحُبِسَ عَنها أمطارُها، وسُلِّطَ عَلَيها شِرارُها.
ترجمه:
هر گاه خداوند بر امّتى خشم گيرد و بر آن عذاب نازل نكند، قيمتها در آن بالا مى رود، آبادانى اش كاهش مى يابد، بازرگانانش سود نمى برند، ميوه هايش رشد نمى كنند، جوى هايش پُر آب نمى گردند، باران بر آن فرو نمى بارد، و بَدانش بر آن سلطه مى يابند.
الكافي (ط - دارالحديث)، ج10، ص: 553
و آن حضرت فرمود: كسى كه كلمه «نمى دانم» را از دست بگذارد تير هلاكت بر مواضع حساس كشتنى اش نشيند.
منبع: نهج البلاغه، ترجمه انصاریان، حکمت 85
شبی یک ساعت دعا بخوانید. اگر حال دعا نداشتید باز هم خلوت با خدا را ترک نکنید. در بیداری سحر و ثلث آخر شب آثار عجیبی است. هر چیزی را که از خدا بخواهی از گدایی سحرها میتوان حاصل نمود. از گدایی سحرها کوتاهی نکنید که هرچه هست در آن است.
شیخ جعفر مجتهدی
پایگاه فرهنگی - مذهبی ازکی 1392 ©
کپی برداری از مطالب، با ذکر منبع مجاز میباشد
طراحی و پشتیبانی: آتروپات وب