در آیه 124 سوره بقره آمده است:
وَ إِذِ ابْتَلىَ إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِكلمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنىِّ جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَ مِن ذُرِّيَّتىِ قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِى الظَّالِمِين:
در تفسیر نمونه در مورد این آیه میخوانیم:
از آيه مورد بحث اجمالا چنين استفاده مى شود: مقام امامتى كه به ابراهيم بعد از پيروزى در همه اين آزمونها بخشيده شد. فوق مقام نبوت و رسالت بود.
توضيح اينكه: امامت معانى مختلفى دارد:
1-" امامت" به معنى رياست و زعامت در امور دنياى مردم (آن چنان كه اهل تسنن مى گويند).
2-" امامت" به معنى رياست در امور دين و دنيا (آن چنان كه بعضى ديگر از آنها تفسير كرده اند).
3- امامت عبارت است از تحقق بخشيدن برنامه هاى دينى اعم از حكومت به معنى وسيع كلمه، و اجراى حدود و احكام خدا و اجراى عدالت اجتماعى و همچنين تربيت و پرورش نفوس در" ظاهر" و" باطن" و اين مقام از مقام رسالت و نبوت بالاتر است، زيرا" نبوت" و" رسالت" تنها اخبار از سوى خدا و ابلاغ فرمان او و بشارت و انذار است اما در مورد" امامت" همه اينها وجود دارد به اضافه" اجراى احكام" و" تربيت نفوس از نظر ظاهر و باطن" (البته روشن است كه بسيارى از پيامبران داراى مقام امامت نيز بوده اند).
در حقيقت مقام امامت، مقام تحقق بخشيدن به اهداف مذهب و هدايت به معنى" ايصال به مطلوب" است، نه فقط" ارائه طريق".
علاوه بر اين" هدايت تكوينى" را نيز شامل مى شود يعنى تاثير باطنى و نفوذ روحانى امام و تابش شعاع وجودش در قلب انسانهاى آماده و هدايت معنوى آنها (دقت كنيد).
امام از اين نظر درست به خورشيد مى ماند كه با اشعه زندگى بخش خود گياهان را پرورش مى دهد، و به موجودات زنده جان و حيات مى بخشد نقش امام در حيات معنوى نيز همين نقش است.
در قرآن مجيد مى خوانيم" هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ كانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيماً" خدا و فرشتگان او بر شما رحمت و درود مى فرستند تا شما را از تاريكيها به نور رهنمون گردند و او نسبت به مؤمنان مهربان است" (احزاب- 43).
از اين آيه بخوبى استفاده مى شود كه رحمتهاى خاص خداوند و امدادهاى غيبى فرشتگان مى تواند مؤمنان را از ظلمتها به نور رهبرى كند.
اين موضوع در باره امام نيز صادق است، و نيروى باطنى امام و پيامبران بزرگ كه مقام امامت را نيز داشته اند و جانشينان آنها براى تربيت افراد مستعد و آماده و خارج ساختن آنان از ظلمت جهل و گمراهى به سوى نور هدايت تاثير عميق داشته است.
شك نيست كه مراد از امامت در آيه مورد بحث معنى سوم است، زيرا از آيات متعدد قرآن استفاده مى شود كه در مفهوم امامت مفهوم" هدايت" افتاده، چنان كه در آيه 24 سوره سجده مى خوانيم: وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآياتِنا يُوقِنُونَ:" و از آنها امامانى قرار داديم كه به فرمان ما هدايت كنند، چون استقامت به خرج دادند و به آيات ما ايمان داشتند".
اين هدايت به معنى ارائه طريق نيست، زيرا ابراهيم پيش از اين، مقام نبوت و رسالت و هدايت به معنى ارائه طريق را داشته است.
حاصل اينكه قرائن روشن گواهى مى دهد كه مقام امامت كه پس از امتحانات مشكل و پيمودن مراحل يقين و شجاعت و استقامت به ابراهيم بخشيده شد غير از مقام هدايت به معنى بشارت و ابلاغ و انذار بوده است.
پس هدايتى كه در مفهوم امامت افتاده چيزى جز" ايصال به مطلوب" و" تحقق بخشيدن روح مذهب" و پياده كردن برنامه هاى تربيتى در نفوس آماده نيست.
اين حقيقت اجمالا در حديث پر معنى و جالبى از امام صادق علیه السلام نقل شده:
« ان اللَّه تبارك و تعالى اتخذ ابراهيم عبدا قبل ان يتخذه نبيا، و ان اللَّه اتخذه نبيا قبل ان يتخذه رسولا، و ان اللَّه اتخذه رسولا قبل ان يتخذه خليلا، و ان اللَّه اتخذه خليلا قبل ان يجعله اماما، فلما جمع له الاشياء قالَ:" إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً" قال: فمن عظمها فى عين ابراهيم قالَ:" وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ" قال: لا يكون السفيه امام التقى »:
" خداوند ابراهيم را بنده خاص خود قرار داد پيش از آنكه پيامبرش قرار دهد، و خداوند او را به عنوان نبى انتخاب كرد پيش از آنكه او را رسول خود سازد، و او
را رسول خود انتخاب كرد پيش از آنكه او را به عنوان خليل خود برگزيند، و او را خليل خود قرار داد پيش از آنكه او را امام قرار دهد، هنگامى كه همه اين مقامات را جمع كرد فرمود: من تو را امام مردم قرار دادم، اين مقام به قدرى در نظر ابراهيم بزرگ جلوه كرد كه عرض نمود: خداوندا از دودمان من نيز امامانى انتخاب كن، فرمود: پيمان من به ستمكاران آنها نمى رسد ... يعنى شخص سفيه هرگز امام افراد با تقوا نخواهد شد".
سوال : لازمه تفسير فوق اين است كه هر امام بايد نخست نبى و رسول باشد و بعد به مقام امامت برسد، در صورتى كه جانشينان معصوم پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم چنين نبودند.
در پاسخ مى گوئيم: لزومى ندارد كه حتما شخص امام قبلا به مقام نبوت و رسالت برسد بلكه اگر كسى قبل از او باشد كه مقام نبوت و رسالت و امامت در او جمع گردد (مانند پيامبر اسلام) جانشين او مى تواند برنامه امامت او را تداوم بخشد و اين در صورتى است كه نياز به رسالت جديدى نباشد، مانند پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم كه خاتم پيغمبران است. به تعبير ديگر اگر مرحله گرفتن وحى الهى و ابلاغ تمام احكام، انجام يافته و تنها مرحله اجرا باقى مانده است جانشين پيامبر مى تواند خط اجرايى پيامبر را ادامه دهد، و نيازى به اين نيست كه خود او نبى يا رسول باشد.
از آيه مورد بحث، ضمنا استفاده مى شود كه امام (رهبر معصوم همه جانبه مردم) بايد از طرف خدا تعيين گردد، زيرا اولا- امامت يك نوع عهد و پيمان الهى است و بديهى است چنين كسى را بايد خداوند تعيين كند كه او طرف پيمان است.
ثانيا- افرادى كه رنگ ستم به خود گرفته اند و در زندگى آنها نقطه تاريكى از ظلم- اعم از ظلم به خويشتن يا ظلم به ديگران- و حتى يك لحظه بت پرستى وجود داشته باشد، قابليت امامت را ندارند و به اصطلاح امام بايد در تمام عمر خود معصوم باشد.
آيا كسى جز خدا مى تواند از وجود اين صفت آگاه گردد؟
و اگر با اين معيار بخواهيم جانشين پيامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم را تعيين كنيم كسى جز امير مؤمنان على علیه السلام نمى تواند باشد.
جالب اينكه نويسنده" المنار" از قول ابى حنيفه نقل مى كند كه او معتقد بود، خلافت منحصرا شايسته علويان است و به همين دليل شورش بر ضد حكومت وقت (منصور عباسى) را مجاز مى دانست و به همين دليل او حاضر نشد منصب قضاوت را در حكومت خلفاى بنى عباس بپذيرد.
نويسنده المنار سپس اضافه مى كند كه" ائمه اربعه اهل سنت" همه با حكومتهاى زمان خود مخالف بودند و آنها را لائق زعامت مسلمين نمى دانستند، چرا كه افرادى ظالم و ستمگر بودند .
ولى عجيب است كه در عصر ما بسيارى از علماى اهل تسنن، حكومتهاى ظالم و جبار و خودكامه را كه ارتباطشان با دشمنان اسلام، مسلم و قطعى است و ظلم و فسادشان بر كسى پوشيده نيست، تاييد و تقويت مى كنند- سهل است- آنها را " اولوا الامر" و" واجب الاطاعه" نيز مى شمرند.
منبع: تفسیر نمونه ج 1 ذیل آیه 124 سوره بقره
رسولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله: إذا غَضِبَ اللَّهُ عَلى امَّةٍ ولَم يُنزِل بِهَا العَذابَ، غَلَت أسعارُها، وقَصُرَت أعمارُها، ولَم تَربَح تُجّارُها، ولَم تَزكُ ثِمارُها، ولَم تَغزُر أنهارُها، وحُبِسَ عَنها أمطارُها، وسُلِّطَ عَلَيها شِرارُها.
ترجمه:
هر گاه خداوند بر امّتى خشم گيرد و بر آن عذاب نازل نكند، قيمتها در آن بالا مى رود، آبادانى اش كاهش مى يابد، بازرگانانش سود نمى برند، ميوه هايش رشد نمى كنند، جوى هايش پُر آب نمى گردند، باران بر آن فرو نمى بارد، و بَدانش بر آن سلطه مى يابند.
الكافي (ط - دارالحديث)، ج10، ص: 553
و آن حضرت فرمود: كسى كه كلمه «نمى دانم» را از دست بگذارد تير هلاكت بر مواضع حساس كشتنى اش نشيند.
منبع: نهج البلاغه، ترجمه انصاریان، حکمت 85
شبی یک ساعت دعا بخوانید. اگر حال دعا نداشتید باز هم خلوت با خدا را ترک نکنید. در بیداری سحر و ثلث آخر شب آثار عجیبی است. هر چیزی را که از خدا بخواهی از گدایی سحرها میتوان حاصل نمود. از گدایی سحرها کوتاهی نکنید که هرچه هست در آن است.
شیخ جعفر مجتهدی
پایگاه فرهنگی - مذهبی ازکی 1392 ©
کپی برداری از مطالب، با ذکر منبع مجاز میباشد
طراحی و پشتیبانی: آتروپات وب