" نووى" شافعى در شرح" صحيح مسلم از" قاضى عياض" دانشمند معروف اهل تسنن نقل مى كند كه مى گويد شفاعت متواتر است ( بحار جلد 3 صفحه 307).
حتى پيروان" ابن تيميه" (متوفاى سال 728 هجرى) و محمد بن عبد الوهاب (متوفاى سال 1206) كه در اينگونه مسائل سختگيرى و تعصب و لجاجت خاصى دارند به تواتر روايات در مورد شفاعت اعتراف كرده اند! در كتاب" فتح المجيد" تاليف" شيخ عبد الرحمن بن حسن كه از معروفترين كتب" وهابيه" است، و هم اكنون در بسيارى از مدارس دينى" حجاز" به عنوان يك كتاب درسى شناخته مى شود، از" ابن قيم" چنين نقل شده:" احاديث در زمينه شفاعت مجرمان از پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم متواتر است، و صحابه او و اهل سنت عموما اجماع بر اين موضوع دارند، و منكر آن را بدعتگذار مى دانند و به او انتقاد مى كنند و او را گمراه مى شمرند" ( فتح المجيد صفحه 211).
اكنون نگاهى به آثار معنوى آن از نظر منطق خدا پرستان و معتقدان به شفاعت مى كنيم .« توجه داشته باشيد كه در اينجا با منطق خاص علماى عقائد بحث مى كنيم ».
در ميان علماى عقائد اسلامى در زمينه چگونگى تاثير معنوى شفاعت گفتگو است: جمعى كه بنام" وعيديه" معروف هستند (آنها كه اعتقاد به خلود مرتكبان گناهان كبيره در جهنم دارند) معتقدند كه شفاعت اثرى در زدودن آثار گناه ندارد، بلكه تاثير آن تنها در قسمت پيشرفت و تكامل معنوى و افزايش پاداش و ثواب است.
در حالى كه" تفضيليه" (آنها كه اعتقاد به خلود اصحاب كبائر ندارند) معتقدند شفاعت در زمينه گناهكاران است، و اثرش سقوط مجازات و كيفر مى باشد.
ولى محقق معروف" خواجه نصير الدين طوسى" در كتاب" تجريد الاعتقادات" هر دو را حق مى داند، و معتقد به هر دو اثر است.
علامه حلى در شرح عبارت او در" كشف المراد" نيز اين عقيده را انكار نكرده بلكه شواهدى براى آن آورده است.
گمان نمى كنيم با توجه به آنچه سابقا (در مطالب قبلی که در همین سایت منتشر شده اند) در معنى شفاعت از نظر ريشه لغوى و هم از نظر مقايسه با" شفاعت تكوينى" گفته شد ترديدى باقى بماند كه عقيده محقق طوسى به واقعيت نزديكتر است.
زيرا از يك سو در روايت معروفى كه از امام صادق علیه السلام نقل شده مى خوانيم:
" ما من احد من الاولين و الاخرين الا هو محتاج الى شفاعة محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) يوم القيامه" (به نقل بحار الانوار و كتابهاى ديگر ) (طبق اين حديث همه مردم نيازمند به شفاعت پيامبرند).
و به اين ترتيب حتى كسانى كه از گناه توبه كرده اند و جرم آنها بخشوده شده، باز نياز به شفاعت دارند، و اين در صورتى ممكن است كه اثر شفاعت دو جانبه باشد و افزايش مقام را نيز شامل شود.
و اگر در بعضى از روايات مى خوانيم نيكوكاران نياز به شفاعت ندارند، منظور نفى آن نوع شفاعت است كه در مورد مجرمان و گناهكاران مى باشد.
از سوى ديگر گفتيم (در مطالب قبلی در مورد شفاعت که در همین سایت منتشر شده اند): حقيقت شفاعت ضميمه شدن موجود قويترى به موجود ضعيفتر براى كمك به او است، اين كمك ممكن است براى افزايش نقاط قوت باشد و نيز ممكن است براى پيرايش نقاط ضعف.
همانطور كه در شفاعت تكوينى و موجوداتى كه در مسير تكامل و پرورش قرار دارند نيز اين دو جنبه مشهود است: گاهى موجودات پائينتر نيازشان به عوامل نيرومندتر و برتر براى از ميان بردن عوامل تخريب است (همانند نياز گياه به نور آفتاب براى از بين بردن آفات) و گاه براى افزودن نقاط قوت و پيشرفت مى باشد.(همانند نياز گياه براى رشد و نمو به نور آفتاب) و همچنين يك شاگرد درسخوان هم براى اصلاح اشتباهات خود نياز به استاد دارد و هم براى افزايش معلومات مختلف.
بنا بر اين شفاعت به دلائل مختلف اثر دوگانه دارد و انحصار به زدودن آثار جرم و گناه ندارد (دقت كنيد).
با توجه به آنچه گفته شده روشن مى شود كه چرا توبه كاران نيز به شفاعت نيازمندند، با اينكه توبه طبق اعتقادات مسلم مذهبى به تنهايى موجب آمرزش گناه مى گردد.
دليل اين موضوع دو چيز است:
1- توبه كاران نيز براى افزايش مقامات معنوى و پرورش و تكامل و ارتقاء مقام، نياز به شفاعت دارند اگر چه نيازشان در زمينه جرم و گناه با" توبه" بر آورده شده است.
2- اشتباه بزرگى كه براى بسيارى در زمينه تاثير توبه رخ داده موجب اينگونه اشكالات مى شود و آن اينكه تصورشان اين است كه توبه و ندامت و پشيمانى از گناه مى تواند انسان را به حالت قبل از گناه در آورد.
در حالى كه در جاى خود گفته ايم ندامت از گذشته و تصميم نسبت به آينده تنها مرحله نخستين توبه است، و درست همانند دارويى است كه بيمارى را قطع مى كند، بديهى است با قطع تب و از بين رفتن ريشه بيمارى، اگر چه بيمار بهبودى يافته و سالم شده، ولى هرگز به حال يك انسان عادى در نيامده است، بلكه بايد مدتها به تقويت بنيه جسمى خود بپردازد، تا به مرحله قبل از بيمارى برسد و به تعبير ديگر توبه مراحلى دارد، و ندامت از گناه و تصميم براى پاك بودن در آينده تنها مرحله نخستين آن است.
مرحله نهايى آن به اين حاصل مى شود كه توبه كار از هر نظر به حالت روحانى قبل از گناه در آيد و در اين مرحله است كه شفاعت شافعان و پيوند و ارتباط با آنها مى تواند اثر بخش باشد.
شاهد زنده براى اين سخن آن است که در آيات مربوط به استغفار مى بينيم علاوه بر توبه شخص مجرم، استغفار پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم شرط پذيرش توبه قرار داده شده است، و همچنين در مورد توبه برادران يوسف و استغفار يعقوب براى آنها، و از همه روشنتر در مورد استغفار فرشتگان براى افرادى كه نيكوكار و صالح و مصلحند .
به طور كلى توجه به اصل شفاعت مى تواند اثرات زير را در معتقدان داشته باشد:
كسانى كه مرتكب جرائم سنگينى مى شوند از يك سو گرفتار ناراحتى و جدان، و از سوى ديگر گرفتار ياس از بخشودگى در پيشگاه خدا مى گردند و چون راه بازگشت
را به روى خود مسدود مى يابند عملا حاضر به هيچگونه تجديد نظر نيستند، و با توجه به تيره گى افق آينده در نظرشان ممكن است دست به طغيان و سركشى بيشتر بزنند و يك نوع آزادى عمل براى خود، تحت اين عنوان كه رعايت مقررات براى آنها سودى ندارد، قائل شوند، درست همانند بيمارى كه از بهبودى مايوس شده و سد پرهيز را بكلى شكسته است چون آن را بى دليل و فاقد تاثير مى داند.
گاه ناراحتى و جدان كه ناشى از اينگونه جرائم است، موجب اختلالات روانى و يا موجب تحريك حس انتقامجويى از جامعه اى كه او را چنين آلوده كرده است مى گردد، و به اين ترتيب گناهكار مبدل به يك عنصر خطرناك و كانون ناراحتى براى جامعه مى شود.
اما ايمان به شفاعت روزنه اى به سوى روشنايى به روى او مى گشايد و اميد به آمرزش، او را به كنترل خويش و تجديد نظر، و حتى جبران گذشته تشويق مى كند، حس انتقام جويى در او تحريك نمى گردد و آرامش روانى به او امكان تبديل شدن به يك عنصر سالم و صالح مى دهد.
بنا بر اين اگر بگوئيم توجه به شفاعت به معنى صحيح، يك عامل سازنده و باز دارنده است كه مى تواند از يك فرد مجرم و گناهكار فرد صالحى بسازد، گزاف نگفته ايم، لذا مشاهده مى كنيم كه حتى براى زندانيان ابد، روزنه شفاعت و بخشودگى در قوانين مختلف دنيا باز گذارده شده است، مبادا ياس و نوميدى آنها را مبدل به كانون خطرى در درون خود زندانها كند، و يا گرفتار اختلال روانى سازد!.
با توجه به اينكه شفاعت به معنى صحيح قيود و شرائط فراوانى در چند جهت دارد، كسانى كه معتقد به اين اصلند براى اينكه مشمول آن شوند ناگزيرند شرائط آن را فراهم سازند، و از گناهانى همانند ظلم كه اميد شفاعت را به صفر مى رساند بپرهيزند، برنامه خود را از يك دگرگونى عميق و همه جانبه در وضع خويش شروع كنند، و براى رسيدن به مقام" ارتضاء" و بر قرار ساختن" عهد الهى" (به تفسيرى كه گذشت) از گناه توبه كنند، و يا حد اقل در آستانه توبه قرار گيرند.
خلافكارى و شكستن سد قوانين الهى را متوقف سازند و يا لا اقل تقليل دهند و ايمان به خدا و دادگاه بزرگ رستاخيز را در خود زنده نگاه دارند و قوانين و مقررات او را محترم بشمرند.
و از طرفى براى بر قرار ساختن پيوند ميان" خود" و" شفاعت كننده" از صفات او اقتباس كنند و يك نوع سنخيت، هر چند ضعيف، ميان خود و او بر قرار سازند، يعنى همانطور كه در" شفاعت تكوينى" آمادگى و سنخيت، و تسليم در برابر عوامل تكامل، شرط تاثير علل تكوينى است، در مرحله" شفاعت تشريعى" نيز براى رسيدن به نتيجه، اينگونه آمادگيها لازم است (دقت كنيد).
با اين وضع جاى ترديد باقى نمى ماند كه شفاعت به معنى صحيح نقش مؤثرى در دگرگونى حال مجرمان و اصلاح وضع آنها خواهد داشت.
منبع: تفسیر نمونه ج1 ذیل آیه 48 سوره مبارکه بقره
رسولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله: إذا غَضِبَ اللَّهُ عَلى امَّةٍ ولَم يُنزِل بِهَا العَذابَ، غَلَت أسعارُها، وقَصُرَت أعمارُها، ولَم تَربَح تُجّارُها، ولَم تَزكُ ثِمارُها، ولَم تَغزُر أنهارُها، وحُبِسَ عَنها أمطارُها، وسُلِّطَ عَلَيها شِرارُها.
ترجمه:
هر گاه خداوند بر امّتى خشم گيرد و بر آن عذاب نازل نكند، قيمتها در آن بالا مى رود، آبادانى اش كاهش مى يابد، بازرگانانش سود نمى برند، ميوه هايش رشد نمى كنند، جوى هايش پُر آب نمى گردند، باران بر آن فرو نمى بارد، و بَدانش بر آن سلطه مى يابند.
الكافي (ط - دارالحديث)، ج10، ص: 553
و آن حضرت فرمود: كسى كه كلمه «نمى دانم» را از دست بگذارد تير هلاكت بر مواضع حساس كشتنى اش نشيند.
منبع: نهج البلاغه، ترجمه انصاریان، حکمت 85
شبی یک ساعت دعا بخوانید. اگر حال دعا نداشتید باز هم خلوت با خدا را ترک نکنید. در بیداری سحر و ثلث آخر شب آثار عجیبی است. هر چیزی را که از خدا بخواهی از گدایی سحرها میتوان حاصل نمود. از گدایی سحرها کوتاهی نکنید که هرچه هست در آن است.
شیخ جعفر مجتهدی
پایگاه فرهنگی - مذهبی ازکی 1392 ©
کپی برداری از مطالب، با ذکر منبع مجاز میباشد
طراحی و پشتیبانی: آتروپات وب