بخشى از مصائبى كه دامنگير انسان مى شود مجازاتهاى الهى است كه بر طبق استحقاق افراد از ناحيه او صادر مى شود، و اين در مورد افرادى است كه مرتكب گناهانى شده اند كه يا به قدرى شديد است كه هم مستوجب عذاب دنيا و هم عذاب آخرت است و يا در حدى است كه تنها با مجازات دنيا شستشو مى شود. و در واقع لطفى است از ناحيه خدا بر اين گروه.
ممكن است فاصله زمانى قابل ملاحظه اى بين گناه و مجازات باشد، ولى به هر حال رابطه محفوظ است، گاهى نيز بدون فاصله واقع مى شود و مجازات سريع است.
به هر حال نمى توان اين مطلب را از نظر خداپرستان و معتقدين به عدل الهى ناديده گرفت كه مسأله مجازات دنيا حداقل درباره گروهى واقعيت دارد، ولى براى كسانى كه از سرچشمه آن ناآگاهند ممكن است آن مصيبت عجيب و دردناك تلقى شود.
صفحات تاريخ مملو است از شرح حال كسانى كه به هنگام قدرت مرتكب جنايات هولناكى شدند و سرانجام با مجازاتهاى دردناك و مصائب دلخراشى جان دادند كه شرح آنها در يك كتاب و چند كتاب هم نمى گنجد.
در زندگانى روزمرّه خود نيز غالباً نمونه هايى از اين مسأله را با چشم خود ديده ايم، به گونه اى كه در وجود اين رابطه و پيوند به طور اجمال نمى توانيم ترديد كنيم.
قرآن مجيد نيز علاوه بر اشاره به اين مسأله به عنوان يك اصل كلى، انگشت روى موارد خاصى نيز گذارده است، و اقوامى را نشان مى دهد كه به عنوان مجازات گرفتار دردناكترين بلاها شده اند كه ذيلًا به نمونه هايى از هر دو قسمت اشاره مى شود:
1. وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْيَةً كَانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَداً مِنْ كُلِّ مَكَانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا كَانُوا يَصْنَعُونَ: «خداوند (براى آنان كه كفران نعمت مى كنند،) مثلى زده است: سرزمينى كه امن و آرام بود؛ و همواره روزيش از هر جا مى رسيد؛ امّا نعمتهاى خدا را ناسپاسى كردند؛ و خداوند بخاطر اعمالى كه انجام مى دادند، لباس گرسنگى و ترس را بر آنها پوشانيد».(نحل/112)
اين ماجرا خواه اشاره به سرگذشت گروهى از بنى اسرائيل باشد، يا قوم سبأ، يا مردم مكه، يا اصولًا يك مثل كلى بوده باشد- كه هريك از اين احتمالات در كلمات مفسّران آمده- شاهد گويائى براى بحث ما است، و رابطه ميان گناه و قسمتى از مصائب را روشن مى سازد.
اگر افرادى به هنگامى كه فلان شهر آباد گرفتار قحطى و ناامنى و مصيبت و بلا شده بود بدون در نظر گرفتن گذشته آن وارد آن مى شدند، شايد در تعجب و وحشت فرو مى رفتند و از خود مى پرسيدند كه اين همه بدبختى و بيچارگى چگونه با عدالت خداوند سازگار است؟ امّا هنگامى كه از تاريخ گذشته آن آگاه مى شدند آن را عادلانه و گاه كمتر از استحقاق مى ديدند.
2. در مورد گروهى از امتهاى پيشين كه هر كدام به خاطر گناهانشان گرفتار مجازاتهايى شدند مى فرمايد: فَكُلّاً أَخَذْنَا بِذَنْبِهِ فَمِنْهُمْ مَنْ أَرْسَلْنَا عَلَيْهِ حَاصِباً وَمِنْهُمْ مَنْ أَخَذَتْهُ الصَّيْحَةُ وَمِنْهُمْ مَنْ خَسَفْنَا بِهِ الْأَرْضَ وَمِنْهُمْ مَنْ أَغْرَقْنَا وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ: «ما هر يك از آنان را به گناهشان گرفتيم (و مجازات كرديم)، بر بعضى از آنها طوفانى از سنگريزه فرستاديم، و بعضى از آنان را صيحه (مرگبار آسمانى) فرو گرفت، و بعضى ديگر را در زمين فرو برديم، و بعضى را غرق كرديم؛ خداوند هرگز به آنها ستم نكرد، ولى آنها خودشان بر خويشتن ستم مى كردند».(عنکبوت/40)
به اين ترتيب اگر قوم عاد گرفتار طوفان سنگريزه شد، و آنها و خانه هايشان را درهم كوبيد، و اگر قوم ثمود گرفتار صاعقه شدند، و قارون در يك حادثه زمين لرزه خودش و اموالش در شكاف زمين فرو رفتند، و فرعون و وزيرش هامان در دريا غرق شدند، اين بلاهاى رنگارنگ نه تنها مخالف اصل عدالت الهى نبود، بلكه عين عدالت محسوب مى شد، چرا كه همگى مستحق بودند.
در بضعى از تفاسير ذيل آيه (آيه 90 سوره يونس) داستان جالبى در مورد فرعون نقل شده كه شاهد گوياى بحث ما است، و آن اينكه: «روزى جبرئيل در شكل انسانى به عنوان شكايت نزد فرعون آمد، گفت: اى پادشاه! غلامى داشتم او را بر ساير بندگانم حكومت دادم، و كليد گنجهايم را به او سپرده بودم، او با من از در دشمنى درآمد و به من و هركس به من محبت داشت دشمنى كرد، و هركس با من دشمن بود به دوستى برگزيد- حكم او را تو صادر كن، و كيفر او را تعيين نما!-
فرعون گفت: اگر اين غلام غلام من بود او را در دريا غرق مى كردم!
جبرئيل گفت اى پادشاه! اين فرمان را براى من بنويس- تا از آن دستخط استفاده كنم- فرعون دستور داد دوات و قلم و كاغذى آوردند و نوشت: من حكم مى كنم كيفر برده اى كه در برابر مولايش قيام كند، و نعمتهاى او را كفران نمايد اين است كه در دريا غرق شود (اين ماجرا گذشت) هنگامى كه فرعون و لشكريانش در حال غرق شدن در لابه لاى امواج بود جبرئيل در برابر او ظاهر شد و خطش را به او نشان داد و گفت: اين همان حكمى است كه خودت صادر كرده اى»( روح البيان، جلد 4، صفحه 77)
قابل توجّه اينكه اگر كسى به هنگام نزول بلاهايى همچون طوفان، صاعقه و سيلاب و زلزله در كنار اين اقوام قرار مى گرفت، بى آنكه از سابقه آنها با خبر باشد، و با چشم خود مى ديد چگونه سيلاب خانه ها را روى هم مى غلطاند، و طوفان چگونه خانه ها را برسر صاحبانش ويران مى كند؛ و آتش سوزان صاعقه در يك لحظه همه چيز را مبدل به خاكستر مى سازد، و در تعجب فرو مى رفت، و شايد در مسأله عدالت در جهان هستى گرفتار شك و ترديد مى شد.
امّا هنگامى كه پيوند اين حادثه را با حوادث پيشين و اعمال گذشته آنها براى او شرح داده مى شد، از شك و ترديد بيرون مى آمد، و اين است فلسفه قسمتى از آفات و بلاها (اينكه مى گوئيم قسمتى به خاطر آن است كه هر بخشى از بلاها فلسفه اى مخصوص به خود دارد).
3. در سوره سبأ در قرآن مجيد اشاره به داستان مشروح و آموزنده و تكان دهنده اى درباره قومى از مردم يمن آمده است كه تمدن درخشانى داشتند، و اين تمدن زائيده سد عظيمى بود، كه در ميان كوههايى كشيده بودند و آبهاى فراوان كوهسار و بيابان پشت آن جمع مى شد و سپس با كنترل دقيق براى آبادى مزارع و باغها حركت مى كرد و به اين ترتيب سرزمينى آباد و مملو از نعمتهاى الهى فراهم شد.
اضافه بر اين امنيت و آرامش بر آن حكم فرما گرديد، آفات و بلاها خشكى و قحطى ناامنى و وحشت و حتّى گفته اند حشرات موذى نيز از آن ديار رخت بربست!
ولى چيزى نگذشت كه غرور نعمت و غفلت ناشى از رفاه، بر آنها چيره گشت، سر به طغيان برداشتند و از طرق مختلف به كفران نعمت پرداختند.
قرآن در اينجا مى گويد: فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَبَدَّلْنَاهُمْ بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَوَاتَى أُكُلٍ خَمْطٍ وَأَثْلٍ وَشَيْءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِيلٍ- ذَلِكَ جَزَيْنَاهُمْ بِمَا كَفَرُوا وَهَلْ نُجَازِي إِلَّا الْكَفُورَ:
«امّا آنها (از خدا) روى گردان شدند، و ما سيل ويرانگر را بر آنان فرستاديم، و دو باغ (پر بركت) شان را به دو باغ (بى ارزش) با ميوه هاى تلخ و درختان شوره گز و اندكى درخت سدر مبدّل ساختيم.- اين كيفر را بخاطر كفرانشان به آنها داديم؛ و آيا ما كسى جز افراد كفران كننده را مجازات مى كنيم؟!»(سبا/17-16)
عجب اين است كه در بعضى از روايات آمده، زمينه فرو ريختن آن سد عظيم خاكى قبلًا به وسيله موشهاى صحرائى كه در دل سد نفوذ كرده و آن را سوراخ نموده بودند- سوراخى كه بر اثر جريان آب هر لحظه وسيعتر مى شد- فراهم گرديده بود.
آرى يك سيلاب عظيم كه در واقع از قطره هاى لطيف باران تشكيل شده بود، به اضافه فعاليت تعدادى موش صحرائى، تمدن عظيمى را بر باد داد، و اقوام گردنكش و طغيانگرى را به ديار عدم فرستاد.
از اينگونه ماجراها فراوان است كه رابطه قسمتى از بلاها را با اعمال انسان و كيفر او مشخص مى سازد، كه اگر جمع آورى شود كتاب بزرگى خواهد شد.
كوتاه سخن اينكه هم از نظر استدلال عقلى و منطقى و هم از نظر آيات فراوان در قرآن مجيد و هم از نظر روايات و تاريخ، نمى توان انكار كرد كه بخش قابل ملاحظه اى از مصائب و بلاها جنبه مجازات و كيفر در برابر افراد يا اقوام سركش و ستمگر دارد. هرچند بى خبران، رابطه اين علّت و معلولى را درك نكنند.
مسلماً در چنين مواردى خداوند بر آنها ستمى روا نداشته، اين خود آنها بوده اند كه بر خويشتن ستم روا داشته اند، چنانكه قرآن مى فرمايد:
ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْقُرَى نَقُصُّهُ عَلَيْكَ مِنْهَا قَائِمٌ وَحَصِيدٌ- وَمَا ظَلَمْنَاهُمْ وَلَكِنْ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ: «اين از اخبار شهرهاو آبادي هاست كه مابراى تو شرح مى دهيم؛ كه بعضى (هنوز) برپا هستند، و بعضى درو شده اند (و از ميان رفته اند).- ما به آنها ستم نكرديم؛ بلكه آنها خودشان بر خويشتن ستم روا داشتند».(هود/101-100)
آنچه در بالا گفته شد در روايات اسلامى نيز به طور گسترده ديده مى شود، كه حداقل بخش قابل ملاحظه اى از مصائبى كه دامنگير جوامع انسانى مى شود جنبه مجازات و كيفر گناهان دارد، به عنوان نمونه:
1. در حديثى از امام صادق عليه السلام آمده است كه فرمود: «انَّ اللَّهَ تَعالى اذا غَضِبَ عَلَى امَّة، ثُمَّ لَمْ يُنْزِلْ بِهَا الْعَذابَ، اغْلَى اسْعارَها، وَ قَصَّرَ اعْمارَها، وَ لَمْ تَرْبَحْ تُجّارُها، وَلَمْ تُغْزُرْ انْهارُها، وَلَمْ تُزَكَّ ثِمارُها، وَ سَلَّطَ عَلَيْها شِرارَها، وَ حَبَسَ عَلَيْها امْطارَها»:
«هنگامى كه خداوند بر قومى غضب كند و عذاب (نابود كننده) بر آنها نازل نسازد قيمتهاى آنها را گران، و عمرهايشان را كوتاه مى كند، تجارشان سود نمى برند، و نهرهايشان كم آب، و ميوه هايشان نمو نمى كند، و خوب نمى شود، اشرارشان بر آنها مسلط مى شوند، و باران حبس مى گردد»( بحارالانوار، جلد 70، صفحه 353)
2. در حديث ديگرى از امام على بن موسى الرضا عليه السلام مى خوانيم:
«كُلَّما احْدَثَ الْعِبادُ مِنَ الذُّنُوْبِ ما لَمْ يَكُونُوا يَعْمَلُوْنَ احْدَثَ لَهُمْ مِنْ الْبَلاءِ ما لمْ يَكُونُوا يَعْرِفُوْنَ»:
«هر زمان بندگان گناهان تازه اى را ابداع كنند، خداوند بلاهاى تازه و ناشناخته اى بر آنها مسلط مى سازد»( همان مدرك، صفحه 354)
3. در روايت ديگرى از امام صادق عليه السلام مى خوانيم: «مَنْ يَمُوْتُ بِالذُّنُوْبِ اكْثَرُ مِمَّنْ يَمُوْتُ بِالآجالِ وَ مَنْ يَعيشُ بِالْاحْسانِ اكْثَرُ مِمَّنْ يَعيشُ بِالْاعْمارِ»:
«كسانى كه بر اثر گناهاشان مى ميرند بيش از آنها هستند كه با مرگ طبيعى از دنيا مى روند! و كسانى كه به خاطر نيكى كردن عمر طولانى مى كنند بيش از آنها هستند كه عمر طبيعى طولانى دارند»!( همان مدرك، صفحه 354)
4. باز در حديث ديگرى از امام صادق عليه السلام مى خوانيم:
«انَّ الرَّجُلَ لَيُذْنِبُ الذَّنْبَ فَيُحْرَمُ صَلاةَ اللَّيْلِ وَ انَّ عَمَلَ الشَّرِّ اسْرَعُ فى صاحِبِهِ مِنَ السِّكيْنِ فى اللَّحتمِ!»:
«گاه انسان گناهى مى كند و از نماز شب محروم مى گردد، تأثير شوم عمل شر در صاحبش از كارد در گوشت سريعتر است»!( بحارالانوار، جلد 70، صفحه 358، حديث 74)
5. در حديث ديگرى از امام باقر عليه السلام چنين مى خوانيم:
ما در كتاب رسول خدا صلى الله عليه و آله (روايات پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله) اين سخن را يافته ايم:
«اذا ظَهَرَ الزِّنا مِنْ بَعْدى كَثُرَ مَوْتُ الْفُجْأَةِ، وَ اذا طُفِّفَ الْمِكْيالُ وَ الْميزانُ اخَذَهُمُ اللَّهُ بِالسِّنينَ وَ النَّقْصِ، وَ اذا مَنَعُوا الزَّكاةَ مَنَعَتِ الأَرْضُ بَرَكَتَها مِنَ الزَّرْعِ وَ الثِّمارِ وَ الْمَعادِنِ كُلِّها، وَ اذا جارُوا فى الْاحْكامِ تَعاوَنُوا عَلَى الظُّلْمِ وَ الْعُدْوانِ، وَ اذ انقَضُوا الْعَهْدَ سَلَّطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ عَدُوَّهُمْ، وَ اذا قَطَعُوا الأَرْحامَ جُعِلَتِ الأَمْوالُ فى ايْدى الْاشْرارِ، وَ اذا لَمْ يَأْمُروُا بِالْمَعْرُوفِ وَ لَمْ يَنْهَوا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لَمْ يَتَّبِعُوا الاخْيارَ مِنْ مِنَ اهْلِ بَيْتى سَلَّطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ شِرارَهُمْ، فَيَدْعُوا خِيارَهُمْ فَلا يُسْتَجابُ لَهُمْ!»:
«هنگامى كه بعد از من زنا در ميان مردم آشكار گردد مرگهاى ناگهانى فزونى مى گيرد، و هنگامى كه كم فروشى كنند خداوند خسكسالى و كمبود را بر آنها مى فرستد، و هنگامى كه منع زكات كنند زمين بركات خود را از زراعت و ميوه و معادن همگى از آنها باز مى دارد، و هنگامى كه جور در احكام و داورى ها كنيد تعاون بر ظلم و عدوان خواهند كرد، و هنگامى كه پيمان شكنى كنند خداوند دشمنانشان را بر آنها مسلط مى كند، و هنگامى كه قطع رحم كنند اموال به دست اشرار مى افتد، و هنگامى كه امر به معروف و نهى از منكر را ترك گويند و از نيكان اهل بيت من پيروى نكنند خداوند بدان آنها را بر آنها مسلط مى كند و نيكانشان دعا مى كنند و مستجاب نمى شود»( اصول كافى، جلد 2، صفحه 374، حديث 2)
6. در تفسير سوره نوح حديث جالبى در اين زمينه از امام على عليه السلام نقل شده است، قلانسى كه از بزرگان علماى اهل سنت است در تفسير خود چنين نقل مى كند كه مردى نزد اميرمؤمنان على عليه السلام آمد و گفت:
يا اميرالمؤمنين! گنه بسيار كرده ام، و صحيفه اعمال خود را با آن سياه كرده ام، دعا كن خدا مرا بيامرزد حضرت فرمود: «برو استغفار كن!»
ديگرى آمد وگفت يا اميرالمومنين مزارع من به جهت كمى آب خشك شده دعا كن خدا باران بفرستد فرمود: «برو استغفار كن».
ديگرى آمد عرض كرد: مردى فقيرم و از فقر بى طاقت شده ام، دعا فرما تا خدا از لطف عميم خود مرا انعامى بخشد فرمود: «برو استغفار كن».
مرد چهارمى آمد و گفت يا اميرالمؤمنين مال بسيار دارم ولى فرزند ندارم دعا كن تا خداوند متعال مرا فرزندى دهد، فرمود: «برو استغفار كن».
يكى ديگر برخاست و گفت يا سيد الوصيين باغ و بوستان من ميوه كم مى دهد، دعا كن خداوند آن را بركت دهد، فرمود: «استغفار كن».
شخص ديگرى گفت: يا على! در منطقه ما چشمه ها خشك شده، و آب قناتها فرو رفته، و قحطى ظاهر گشته، از حضرتت التماس دعائى دارم، فرمود:«استغفار كن!»
ابن عباس مى گويد من در خدمت آن حضرت بودم عرض كردم يا اميرالمؤمنين! از تو تقاضاهاى مختلف كردند، و تو همه را يك پاسخ دادى- و براى همه اين بيماران يك دارو نوشتى، آن هم استغفار!- فرمود: «اى پسر عم! آيا اين آيات را نشنيده اى (كه از زبان نوح) مى فرمايد:
فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّاراً- يُرْسِلْ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَاراً- وَيُمْدِدْكُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَيَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَيَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهَاراً:
«و گفتم: از پروردگار خويش آمرزش بطلبيد كه او بسيار آمرزنده است،- تا بارانهاى پربركت آسمان را پى در پى بر شما فرو فرستد،- و شما را با اموال و فرزندان فراوان كمك كند و باغهاى سرسبز و نهرهاى جارى در اختيارتان قرار دهد».( سوره نوح، آيات، 10- 12- تفسير منهج الصادقين، جلد 10، صفحهئ 19 (با كمى تلخيص))
جمعى از مفسّران اهل سنت حديث فوق را از حسن بصرى نقل كرده اند و اگر اين حديث از او نقل شده باشد به احتمال قوى از اميرمؤمنان على عليه السلام شنيده است، چون از مكتب حضرت استفاده فراوان برده.
روايات فوق و روايات فراوان ديگرى كه در كتب اخبار و تواريخ و تفاسير نقل شده از بهترين شواهد براى ارتباط و پيوند بخشى از مصائب با گناهان و معاصى است، (البتّه بعضى از اين روايات ناظر به اثر وضعى اعمال است و بعضى ناظر به مجازات الهى است و بعضى نيز تاب هر دو معنا را دارد).
پیام قرآن، جلد 4
رسولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله: إذا غَضِبَ اللَّهُ عَلى امَّةٍ ولَم يُنزِل بِهَا العَذابَ، غَلَت أسعارُها، وقَصُرَت أعمارُها، ولَم تَربَح تُجّارُها، ولَم تَزكُ ثِمارُها، ولَم تَغزُر أنهارُها، وحُبِسَ عَنها أمطارُها، وسُلِّطَ عَلَيها شِرارُها.
ترجمه:
هر گاه خداوند بر امّتى خشم گيرد و بر آن عذاب نازل نكند، قيمتها در آن بالا مى رود، آبادانى اش كاهش مى يابد، بازرگانانش سود نمى برند، ميوه هايش رشد نمى كنند، جوى هايش پُر آب نمى گردند، باران بر آن فرو نمى بارد، و بَدانش بر آن سلطه مى يابند.
الكافي (ط - دارالحديث)، ج10، ص: 553
و آن حضرت فرمود: كسى كه كلمه «نمى دانم» را از دست بگذارد تير هلاكت بر مواضع حساس كشتنى اش نشيند.
منبع: نهج البلاغه، ترجمه انصاریان، حکمت 85
شبی یک ساعت دعا بخوانید. اگر حال دعا نداشتید باز هم خلوت با خدا را ترک نکنید. در بیداری سحر و ثلث آخر شب آثار عجیبی است. هر چیزی را که از خدا بخواهی از گدایی سحرها میتوان حاصل نمود. از گدایی سحرها کوتاهی نکنید که هرچه هست در آن است.
شیخ جعفر مجتهدی
پایگاه فرهنگی - مذهبی ازکی 1392 ©
کپی برداری از مطالب، با ذکر منبع مجاز میباشد
طراحی و پشتیبانی: آتروپات وب