استاد حسین انصاریان در کتاب "فرهنگ مهرورزی " آورده اند که:
در سن نوجوانی بودم که به وسیله شخصی مومن، با سخنرانی واعظی با سواد و دانشمند و صاحب نفس که از هر گروهی در مجالس او شرکت میکردند، آشنا شدم. گرچه در آن زمان از سخن رانی های او که حاوی مسائل بسیار بالای عرفانی و تفسیری و پر از لطائف و اشارات ملکوتی بود، بهره ای نمیگرفتم ولی چهره الهی او و کیفیت صدای معنوی وی و تسلط باطنی که بر مجلسیان خود داشت مرا مجذوب او کرد و تا زنده بود تا جاییکه امکان داشت در جلسات نورانی او شرکت میکردم و به تدریج با آشنا شدن به سبک و سیاق سخنرانی هایش، از آن منبع فیض بهره میبردم.
سالها از درگذشت او گذشت. با شخصی که همواره با او بود و از منابرش استفاده شایانی برده بود و گاهی هم به اشاره خود او در پایان منابرش با صدایی گرم و جذاب ذکر مصیبت میکرد، آشنایی پیدا کردم.
به من گفت: آن مرد الهی در یکی از مساجد تهران در خیابانی که پیش از انقلاب اسلامی از خیابان های پر از فساد تهران بود، در ایام فاطمیه به سخنرانی دعوت شد و مرا هم برای توسل به اهل بیت علیهم السلام در پایان منبر آن بزرگوار دعوت کردند.
در آن منطقه آلوده و خیابان بی نور و محل پر از گناه، استقبال قابل توجهی از مجلس او شد. شب دهم پس از پایان منبر کنار منبر نشست تا همه جمعیت پس از پذیرایی متفرق شدند و او همچنان نشسته بود. بانی مجلس حق الزحمه منبر او را در پاکتی محترمانه به او تقدیم کرد و رفت. او ماند و من و خادم مسجد. به او گفتم: چرا حرکت نمیکنید؟ خادم میخواهد در مسجد را ببندد.از جای برخواست و با هم بیرون آمدیم.
به من گفت: شنیده ام زنان جوان بدکاره در این خیابان می ایستند تا مردان هرزه به سراغشان آیند و شبی را با آنان به سر برند.
گفتم: چنین مشهور است.
گفت: به شدت به هوس افتاده ام که من هم امشب با یکی از این زنان وارد گفتگو شوم و به عنوان مشتری با او طرح رابطه بریزم!
با او گفتم: شوخی میکنید؟
گفت: هرگز. در این زمینه نیت جدی و عزم استوار دارم!
گفتم: شما در میان مردم به ویژه اهل ایمان از موقعیت خاصی برخوردار هستید و افراد بسیاری از هر گروهی به شما ارادت میورزند. شما به خاطر سیادت و خانواده و علم ودانش معروف خاص و عام میباشید. اگر یک نفر شما را در حال گفتگو با یکی از این زنان ببیند عوارض سنگینی بخصوص از نظر آبرو و وجاهت و شخصیت برای شما به بار می آورد.
گفت: من تصمیم خود را گرفته ام و این کار را انجام میدهم و اگر شما ترس و وحشت دارید میتوانید از من جدا شده به سوی منزل خود بروید.
من خود را در مخمصه ای عجیب گرفتار دیدم. از اینکه او را تنها بگذارم امتناع داشتم. نهایتا با او ماندم تا ببینم کار به کجا میرسد.
وارد خیابان شد و مشغول قدم زدن شد. به زنی جوان که دنبال مشتری میگشت رسید. با او وارد گفتگوشد. زن وقتی او را در لباس پیامبر دید شگفت زده شد و به او گفت: شما اشتباه نیامده ای؟
گفت: نه، من هم چون دیگران مشتری هستم. به لباس و قیافه من چکار داری؟
بالاخره زن را با گفتگویی محبت آمیز و نرم و به تعبیر قرآن مجید " لین " تسلیم خود نمود و وی را حاضر کرد که آن شب را با او باشد. قرار قیمتی که آن زن گذاشت، چهل تومان برای یکشب بود و چهل تومان در آن زمان پول قابل توجهی بود و گره های مختلفی را باز میکرد.
پاکت ده شب منبر خود را از جیب بیرون آورد و به سوی آن زن گرفت و گفت: در این پاکت چهارصد تومان جهت مخارج ده شبانه روز تو قرار دارد. ایام مصادف با ایام فاطمیه و نزدیک به شب های شهادت صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها است. تو را به جده ام فاطمه سوگند میدهم این پول ناقابل را از من بگیر و به احترام این ایام، ده شبانه روز خود را از آلودگی و بی عفتی و قرار گرفتن در آغوش نجس مردهای هرزه حفظ کن.
آن زن پس از لحظه ای مکث، اشک از دو چشمش جاری شد و گفت: بدون دریافت این پول، توبه جدی میکنم.
سید دانشمند و واعظ دلسوز به آن زن گفت: به جده ام سوگند پول را پس نمیگیرم. باید این پول را از من بپذیری و عاقبت آن پول را به او قبولاند.زن به سوی خانه اش رفت و ما هم به طرف خانه خود رفتیم.
آن زن از مشتری های مسجد و منبر به ویژه مجالس آن مرد الهی شد و به تدریج با آموختن قرآن و مسائل شرعیه و احکام دینیه ، زنی مذهبی و دلسوز زنان و دختران گشت و سالیانی دراز از طریق امر به معروف و نهی از منکر، زنان و دختران را با دین آشنا میکرد و دو سه سال پس از انقلاب از دنیا رفت.
رسولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله: إذا غَضِبَ اللَّهُ عَلى امَّةٍ ولَم يُنزِل بِهَا العَذابَ، غَلَت أسعارُها، وقَصُرَت أعمارُها، ولَم تَربَح تُجّارُها، ولَم تَزكُ ثِمارُها، ولَم تَغزُر أنهارُها، وحُبِسَ عَنها أمطارُها، وسُلِّطَ عَلَيها شِرارُها.
ترجمه:
هر گاه خداوند بر امّتى خشم گيرد و بر آن عذاب نازل نكند، قيمتها در آن بالا مى رود، آبادانى اش كاهش مى يابد، بازرگانانش سود نمى برند، ميوه هايش رشد نمى كنند، جوى هايش پُر آب نمى گردند، باران بر آن فرو نمى بارد، و بَدانش بر آن سلطه مى يابند.
الكافي (ط - دارالحديث)، ج10، ص: 553
و آن حضرت فرمود: كسى كه كلمه «نمى دانم» را از دست بگذارد تير هلاكت بر مواضع حساس كشتنى اش نشيند.
منبع: نهج البلاغه، ترجمه انصاریان، حکمت 85
شبی یک ساعت دعا بخوانید. اگر حال دعا نداشتید باز هم خلوت با خدا را ترک نکنید. در بیداری سحر و ثلث آخر شب آثار عجیبی است. هر چیزی را که از خدا بخواهی از گدایی سحرها میتوان حاصل نمود. از گدایی سحرها کوتاهی نکنید که هرچه هست در آن است.
شیخ جعفر مجتهدی
پایگاه فرهنگی - مذهبی ازکی 1392 ©
کپی برداری از مطالب، با ذکر منبع مجاز میباشد
طراحی و پشتیبانی: آتروپات وب
نظرات