علامه طهرانی میفرمایند:
گويند از صدر اسلام تا بحال در سيره رسول خدا كتابهاى مختلفى نوشته شده است ولى در سيره أئمّه دوازده گانه شيعه كمتر كتابى تأليف شده است، و كتاب «الدرّ النّظيم فى مناقب الائمّة اللّهاميم» از آن كتابهاى نادر و نفيس است كه در اين رشته تحرير شده است. و نسخ اين كتاب به تدريج از بين رفته و فقط چند نسخه اى از آن در دست است كه يكى از آنها متعلّق به كتابخانه كبّه بود كه بعد از رحلت آن مرحوم به كتابخانه مرحوم دائى پدر ما: آية الله علّامه آقا ميرزا محمّد طهرانى- رضوان الله عليه- نزيل و مقيم سامرّاء منتقل شد.
دائى زاده پدر ما: حجة الاسلام آقاى حاج ميرزا أبو الحسن شريف عسكرى دام توفيقه براى حقير نقل كرد كه: بعد از ارتحال مرحوم كُبَّه مى خواستند كتابخانه او را حراج كنند. مرحوم پدرم از سامراء مرا براى خريدن بعضى از مخطوطات از جمله همين كتاب به كاظمين فرستاد و فرمود: به هر قيمتى كه شده است اين كتاب را بخر. من به كاظمين آمدم و در موقع حراج كتابخانه، اين كتاب را به قيمت گزافى خريدم و با ساير كتابهاى خريدارى شده به سامرّاء آوردم و جزء كتابهاى كتابخانه پدرم شد. مدّتى زياد نگذشته بود كه يكروز كليددار حرم عسكريين عليهما السّلام كه مرد سنّى مذهب بود به من گفت: يكى از مستشرقين آمده است و در منزل ما وارد شده كه از پدر شما سؤالاتى درباره علوم دارد. شما از پدرت اجازه بگير تا به خدمتش برسد. من به پدرم مرحوم آية الله آقا ميرزا محمّد طهرانى گفتم: پدرم فرمود: مانعى ندارد، هر وقت مى خواهد بيايد. من به كليددار گفتم و فردا صبح آن روز كليددار در معيّت آن مستشرق به منزل پدرم آمد و در كتابخانه پدرم كه محلّ مطالعه و كتابت او بود، وارد شدند و نشستند. و آن مستشرق درباره بعضى از علوم و كتب، مطالبى پرسيد و ايشان جواب گفتند، و در آخر الامر از كتاب «الدّرّ النظيم» و مؤلّف آن و خصوصيّات محتواى آن پرسيد و ايشان جواب دادند، و سپس گفت: آيا شما آن كتاب را داريد؟ پدرم فرمود: آرى گفت: آيا مى شود من ببينم؟ فرمود: آرى!
وی كتاب را برداشت و صفحات آن را به دقت ملاحظه كرد، و كاغذ و جدول كشى شده و صفحات و جلد آن را به دقّت ديد و سپس كتاب را بست و روى زمين گذارد و گفت: اين كتاب را مى فروشيد؟ پدرم فرمود: نه! گفت: من از شما خواهش مى كنم به هر قيمتى كه شده آن را به من بفروشيد. پدرم فرمود، نه. نمى شود! گفت: شما ملاحظه قيمت آن را نكنيد به هر قيمتى كه بفرمائيد و به هر ميزان كه بالا باشد، من خريدار اين كتابم. پدرم فرمود: اين كتابخانه را مى بيند؛ اگر از فرش تا سقف آنرا از إبريز صافى (طلاى خالص) كنيد نمى فروشم. آن مرد مأيوس شد و برخاست و با كليددار رفت و من كتاب را برداشته در جاى خود گذاردم. فرداى آن روز كليددار به من گفت: اين مرد طالب اين كتاب است و از مغرب اروپا براى خريد اين كتاب آمده است چون مى دانسته اند كه اين كتاب جزو مكتبه مرحوم كبّه است و اينك به مكتبه آقا ميرزا محمّد طهرانى انتقال يافته است. لذا با توسّط مقامات بغداد يكسره به سامرّاء آمده و در منزل ما وارد شده است و از من تقاضا كرده است كه اين كتاب را وساطت نموده و براى او بخرم و مطمئن باشيد كه هر مقدارى كه شما بخواهيد و بگوئيد، او خريدار است. من در جواب كليددار گفتم: اين كتاب، ناموس است ناموس اسلام است. آيا كسى ناموس خود را به اجنبى مى فروشد؟ آيا شما حاضريد ناموس خود را، زن و حرم خود را بفروشيد گرچه به گزافترين قيمتها باشد؟ گفت: نه. من گفتم: اهميّت اين كتاب از ناموس خانوادگى بيشتر است. چون اين ناموس دين و شريعت و ناموس اسلام است و كتاب خطّى منحصر به فرد است. كليددار از خريدن اين كتاب مأيوس شد و به مستشرق قضيّه را گفت. او هم فهميد كه پدرم تعصّب دين دارد و به هيچ وجه كتاب را نخواهد فروخت. فلهذا از سامرّاء رفت. من كه اين گفتگوى خود را با كليددار براى پدرم بازگو كردم، فرمود: اينك بايد جاى اين كتاب را تغيير داد. آن را در فلان قفسه و فلان نقطه بگذار! چون ايشان جاى كتاب را دانسته است و بعيد نيست در اوقاتى كه به اينجا رفت و آمد است با لطائف الحيلى كتاب سرقت شود.
بارى بعد از رحلت مرحوم ميرزا دائى: آقا ميرزا محمّد طهرانى، ورثه آن مرحوم تمام كتابهاى وى را وقف كردند و مُهر وقف بر آنها زدند و اينك همين كتاب با ساير كتب به كاظمين منتقل شده و اداره اوقاف باستان شناسى عراق بر آنها نظارت دارند و از كتب ممنوعة الخروج از كشور عراق شناخته شده است
منبع: مطلع انوار، ج1، ص 58
رسولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله: إذا غَضِبَ اللَّهُ عَلى امَّةٍ ولَم يُنزِل بِهَا العَذابَ، غَلَت أسعارُها، وقَصُرَت أعمارُها، ولَم تَربَح تُجّارُها، ولَم تَزكُ ثِمارُها، ولَم تَغزُر أنهارُها، وحُبِسَ عَنها أمطارُها، وسُلِّطَ عَلَيها شِرارُها.
ترجمه:
هر گاه خداوند بر امّتى خشم گيرد و بر آن عذاب نازل نكند، قيمتها در آن بالا مى رود، آبادانى اش كاهش مى يابد، بازرگانانش سود نمى برند، ميوه هايش رشد نمى كنند، جوى هايش پُر آب نمى گردند، باران بر آن فرو نمى بارد، و بَدانش بر آن سلطه مى يابند.
الكافي (ط - دارالحديث)، ج10، ص: 553
و آن حضرت فرمود: كسى كه كلمه «نمى دانم» را از دست بگذارد تير هلاكت بر مواضع حساس كشتنى اش نشيند.
منبع: نهج البلاغه، ترجمه انصاریان، حکمت 85
شبی یک ساعت دعا بخوانید. اگر حال دعا نداشتید باز هم خلوت با خدا را ترک نکنید. در بیداری سحر و ثلث آخر شب آثار عجیبی است. هر چیزی را که از خدا بخواهی از گدایی سحرها میتوان حاصل نمود. از گدایی سحرها کوتاهی نکنید که هرچه هست در آن است.
شیخ جعفر مجتهدی
پایگاه فرهنگی - مذهبی ازکی 1392 ©
کپی برداری از مطالب، با ذکر منبع مجاز میباشد
طراحی و پشتیبانی: آتروپات وب