علامه طهرانی رضوان الله تعالی علیه در جلد دوم کتاب معاد شناسی مینویسد:
يكى از دوستان ما بنام دكتر حسين إحسان، خدايش رحمت كند، بسيار مرد شايسته اى بود، در طهران مطبّ داشت ولى در زمستانها مدّت شش ماه به عتبات مسافرت ميكرد و در كربلا مطبّ داشت و از فقرا مزد نمى گرفت، و خود نيز به بعضى از مستمندان دوا و أحياناً مخارج غذا را ميداد و زندگى بسيار ساده و مصفّائى داشت، تقريباً در حدود پانزده سال است كه رحلت نموده است.
نقل كرد كه: روزى من در كاظمين مشرّف بودم و آمده بودم كنار شطّ (شطّ دجله از كاظمين ميگذرد و مسافت آن تا حرم مطهّر اندك است) در آنجا ديدم جنازه اى را با ماشين آوردند و پياده كردند و به دوش گرفتند به سمت صحن مطهّر، با افرادى كه از تشييع كنندگان بودند حركت دادند.
در عراق رسم چنين است كه افراديكه از شيعيان فوت مى كنند و داراى اهل و قبيله و عشيره هستند، جنازه آنها را در تابوت نهاده و به روى ماشين سوارى مى بندند و با افراد مشيّعين كه آنها نيز در ماشينهاى سوارى متعدّدى سوار ميشوند، به كاظمين عليهما السّلام مى آورند و در آنجا طواف ميدهند، و سپس به كربلا آورده و در آنجا نيز طواف ميدهند، و از آنجا به نجف اشرف آورده و طواف ميدهند و در وادى السّلام نجف اشرف به خاك مى سپارند.
آنمرحوم مى گفت: همينكه آن جنازه را بطرف صحن مطهّر ميبردند، من هم كه عازم تشرّف بودم بدنبال جنازه حركت كردم.
مقدارى كه تشييع كردم، ناگاه ديدم يك سگ سياه مهيب بر روى جنازه نشسته است.
من بسيار تعجّب كردم و با خود گفتم: اين سگ چرا روى جنازه رفته است. و خود متوجّه نبودم كه اين بدن مثالى متوفّى است و سگ خارجى نيست.
به افرادى كه در اطراف من تشييع مى كردند گفتم: روى جنازه چيست؟
گفتند: چيزى نيست، همين پارچه ايست كه مى بينى!
من دريافتم كه اين سگ، صورت مثالى است و فقط من مى بينم و ديگران ادراك نمى كنند.
ديگر هيچ نگفتم تا جنازه را به درِ صحن مطهّر رسانيدند، همينكه خواستند تابوت را داخل صحن ببرند براى طواف، ديدم درِ صحن آن سگ از روى تابوت به پائين پريد و در گوشه اى ايستاد تا آن جنازه را طواف دادند و همينكه مى خواستند از در صحن خارج كنند دوباره آن سگ بروى تابوت پريد و بالاى آن جنازه رفت.
البتّه معلوم است كه صاحب آن جنازه مرد متعدّى و متجاوزى بوده است، كه صورت ملكوتى او به شكل صورت سگ مجسّم شده است؛ و چون آن مرحوم داراى صفاى باطن بوده اين معنى را ادراك مى نموده و ديگران چيزى نمى ديده اند.
رسولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله: إذا غَضِبَ اللَّهُ عَلى امَّةٍ ولَم يُنزِل بِهَا العَذابَ، غَلَت أسعارُها، وقَصُرَت أعمارُها، ولَم تَربَح تُجّارُها، ولَم تَزكُ ثِمارُها، ولَم تَغزُر أنهارُها، وحُبِسَ عَنها أمطارُها، وسُلِّطَ عَلَيها شِرارُها.
ترجمه:
هر گاه خداوند بر امّتى خشم گيرد و بر آن عذاب نازل نكند، قيمتها در آن بالا مى رود، آبادانى اش كاهش مى يابد، بازرگانانش سود نمى برند، ميوه هايش رشد نمى كنند، جوى هايش پُر آب نمى گردند، باران بر آن فرو نمى بارد، و بَدانش بر آن سلطه مى يابند.
الكافي (ط - دارالحديث)، ج10، ص: 553
و آن حضرت فرمود: كسى كه كلمه «نمى دانم» را از دست بگذارد تير هلاكت بر مواضع حساس كشتنى اش نشيند.
منبع: نهج البلاغه، ترجمه انصاریان، حکمت 85
شبی یک ساعت دعا بخوانید. اگر حال دعا نداشتید باز هم خلوت با خدا را ترک نکنید. در بیداری سحر و ثلث آخر شب آثار عجیبی است. هر چیزی را که از خدا بخواهی از گدایی سحرها میتوان حاصل نمود. از گدایی سحرها کوتاهی نکنید که هرچه هست در آن است.
شیخ جعفر مجتهدی
پایگاه فرهنگی - مذهبی ازکی 1392 ©
کپی برداری از مطالب، با ذکر منبع مجاز میباشد
طراحی و پشتیبانی: آتروپات وب