پيرامون شب قدر و سِرّ تبرّع و برجستگي آن و راز تعدّد و كثرت، و رمز تنوع و تحوّل آن و نكته خفا و ابهام، و معناي قَدر و ارزش آن و تأثير ادراك شب قدر، و نيز برخي ديگر از شئون آن به طور اجمال نكاتي بازگو ميشود.
يكم: گرچه هر موجود طبيعي در مخزن غيب الهي داراي وجود عقلي است كه از آن نشئه تجرّد معقول به مرحله تجسّم محسوس تنزّل مييابد: (إنْ من شيء إلاّ عندنا خزائنه وما ننزّله إلاّ بقدرٍ معلوم)( سوره حجر، آيه 21) و شب قدر نيز از اين اصل كلي مستثني نيست، لذا ميتواند داراي ارزش نَفْسي باشد، ليكن اَرْج ظاهري آن به حُرْمت مُتَزمِّن آن است كه در اين زمان خاص نزول يافت و آن قرآن كريم است، همان طور كه ارزش مكان به متمكّن آن است؛ لذا خداوند سرّ سوگند به بَلَد مكه را، تمكن و استقرار رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم كه در آن متمكّن بود اعلام داشته و چنين فرموده است: (لا أُقسم بهذا البلد وأنت حلٌّ بهذا البلد)( سوره بلد، آيات 1 و 2) بنابراين، يكي از اسرار براعت و برجستگي ليله قدر نزول قرآنِذوالقدر در آن خواهد بود.
دوم: چون راز براعت زمان همانا حُرمت مُتَزمّن است و تقدير بر امور از طرف خداوند سبحان داراي حرمت ويژه است و تقدير امور نيز داراي مراتب گوناگون است و هر مرحله اي از آن در زمان خاص ظهور ميكند لذا تمام آن زمانهاي مخصوص از برجستگي والا برخوردار ميشوند و به عنوان نمونه ميتوان، نيمه ماه شعبان و نوزدهم و بيست ويكم و بيست وسوم ماه مبارك رمضان و نيز برخي ديگر از شبهاي وتْر آن را ياد نمود كه امور گيتي در اين مراحل، جريان تَنْسِيق خود را بازمييابند. البته آن حرمت خاصي كه براي شب قدر به پاس نزول قرآن است فقط در شبهاي ماه مبارك رمضان خواهد بود.
سوم: براي اينكه تمام روزها و شبهاي سال، فيض ظرفيّت چنين رخداد مبارك را ادراك كنند لذا تقدير امور و نيز تنزل معاني قرآن و مفاهيم عالي آن برابر ماههاي قمري توزيع شده است تا با تنوع و تحوّل همراه باشد و تمام شبهاي سال از جهت گردش جام تقدير و كأس تنزيل و مُناوَله آن بهره مند گردند و فيض سيّال الهي راكد نگردد، و اگر برابر سال شمسي تنظيم ميشد، چنين اِداره كأسي و چنان مُناوَله اي در كار نبود.
چهارم: به منظور فحص بالغ و مراقبت مستمّر و اجتهاد مداوم در سنگر جهاد اكبر، ليله قدر مختفي و روز قدر مخفي شد؛ زيرا ماءالحياة در هر كوي و برزني ارزان عرضه نميشود و تاريكي ظلمات از يك سو و جستجوي همرهي همراهي چون خضر(عليهالسلام) از سوي ديگر و تحمل خطرهاي گوناگون از سوي سوم مقداري از بهاي چنين كالاي سترگ است كه تا تأديه نشود دامن آن به كف نميآيد.
پنجم: معناي قدر و منزلت شب قدر كه بيش از ارج هزار ماه است هرگز به معناي ارزش اعتباري در برخي از دانشهاي بايد و نبايد اعتباري، نخواهد بود، بلكه به معناي ارج وجودي و شدّت درجه هستي است كه ارزش دانشهاي بود و نبود است نه بايد و نبايد. البته چنان ارج وجودي كه در حكمت نظري مطرح است پشتوانه تدوين قوانين ارزشي بايد و نبايد فقهي خواهد بود لذا امتثال دستورهاي ديني وسيله مناسبي براي تكامل وجودي روح است.
ششم: چون ارزش زمان به مُتَزمِّن است هر اندازه سالكِ واصل، شاهد معناي تقدير الهي از يك سو و شاهد معارف قرآن كريم از سوي ديگر باشد به همان اندازه شرافت وجودي ليله قدر را تحصيل ميكند، يعني همان طور كه درجات بهشتِ جاودان به عدد آيات قرآن كريم است، مراحل ليله قدر و درجات وجودي آن نيز در گرو ادراك صحيح حقيقت تقدير امور الهي از يك سو و معرفت درست معالي و معاني قرآن كريم از سوي ديگر خواهد بود؛ حتي اگر شب قدر مصون از تعدّد عَرْضي و كثرت همتايي باشد؛ زيرا تعدّد مراتب طولي آن محفوظ است.
هفتم: محصول معرفت صحيح مُتَزمِّن و حاصل ادراك درست زمان سبب شدّت وجودي سالك عارف ميگردد كه با آن، طي زمان و زمين ميسورش خواهد شد، نمونه هاي فراواني در قرآن و سنّت معصومين(عليهم السلام) و در تاريخ پيروان راستين قرآن و عترت مشهود است كه جريانِ صحابي حضرت سليمان در آوردن تخت ملكه سبأ از فاصله دور در كمتر از چشم گرداندن (قال الّذي عنده علم من الكتاب أنا اتيك به قبل أن يرتدّ إليك طرفك)( سوره نمل، آيه 40) از اين قبيل است. جناب شعراني (رضوان الله تعالي عليه)در پايان كتاب «اليواقيت والجواهر في بيان عقائد الأكابر» كه تلخيص «فتوحات مكيه» ابن عربي است ميگويد:
اين كتاب را با سپاس الهي در كمتر از يك ماه تأليف كردم و براي همه مباحث آن فتوحات را مطالعه ميكردم... و هر روز بيش از دوبار همه مجلدات آن را از نظر ميگذراندم.( ص 201)
آشنايان به گستردگي آن كتاب عظيم فخيم ميدانند كه مطالعه آن بدون طي زمان، عادتاً ميسور نيست.
لازم است توجه شود آنچه به عنوان نمونه ياد شد راجع به شدّت درجه وجودي شاگردان انبيا و امامان معصوم (عليهم السلام) بوده وگرنه مقام وجودي آن ذوات نوري به مراتب بيش از اينها است.
شيخ اشراق(قدّس سرّه) در پايان كتاب «حكمة الاشراق» ميگويد:
خلاصه آنچه كه من در اين كتاب نوشته ام، شبي از سوي خداي سبحان به من افاضه شد و من آن را آموختم و سپس در طي مدّتي مديد، در اين كتاب مبسوط نگاشتم.( حكمةالاشراق، ص 403، نقل به مضمون)
كتاب حكمة الاشراق سهروردي به تعبير خودش و نيز به تعبير مرحوم صدرالمتألّهين، قرة العيون اصحاب معارف در مبدأ و معاد است.
او ميگويد خلاصه اين مطالب را خداي متعالي، يك شبه به من آموخت. پس ميشود كه يك شبه ره چندين ساله را پيمود و البتّه هيچ كس مانند رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم ره شش هزار و اندي آيه را يك شبه طي نكرد.
آيات قرآن كريم، خلاصه جهان تكوين است و هيچ حقيقتي در عالم نيست كه قرآن، حاوي آن نباشد و به آن نظر نداشته باشد، خواه بر اساس دلالت ظاهر و خواه بر مبناي دلالت باطن. نه تنها شيخ اشراق، بلكه عدّه ديگري از عرفا و حكماي الهي و اسلامي نيز به اين فيض رسيده اند. آنها كه شاگردان ويژه انبيا و اوليايند، گاهي نسيم نفحات الهي به مشام جانشان ميرسد، ليكن گرچه خوش ميدرخشد، ولي دولت مستعجل است ودوامي ندارد.
اگر رسول خداصلي الله عليه و آله و سلم يك شبه راه قرآن را پيمود و خزينه الهي را بازديد كرد، شاگردان آن حضرت صلي الله عليه و آله و سلم نيز با پيمودن راه آن انسان كامل و بزرگ ميتوانند بسياري از معارف قرآني و جهان بيني را يك شبه بفهمند و بيابند. اين راه به روي انسانهاي سالك بسته نيست، ليكن شرطش آن است كه:
بدادم عقل را ره توشه از مي به شهر هستياش كردم روانه
اگر اين خودِ ظاهري به ميخانه رفت و لعل ناب بجوش آمد و انسان، از راه دل سفر كرد و در معرفت نفس كوشيد، ميتواند شب قدري داشته باشد و بخشي از انوار الهيّه را اجمالاً بيابد كه تفصيلش كتابي باشد.
همانطور كه اصل حقيقت قرآن بدون حجاب، مشهودِ پيامبر اكرمصلي الله عليه و آله و سلم و نيز كسي كه به منزله جان پاك آن حضرت است ميباشد و براي انسانهاي عادي در حجابهاي لفظ و مفهوم ذهني و وجود مثالي يا برتر از آن ظهور ميكند، روزي نيز كه تأويل قرآن محقّق ميگردد وبهشت كه درجات آن به عدد آيات قرآن است، به چهره اولياي الهي گشوده ميشود، حقيقت اهل بيت(عليهم السلام) كه همان حقيقت قرآن است و هرگز از يكديگر جدا نميگردند، بدون حجاب، براي خودشان روشن است و در پرده حجابهاي گوناگون، براي ساير اهل بهشت كه در معنا اهل قرآن بوده اند ظهور ميكند.
شايد از همين جهت است كه شعراني در «يواقيت» از محيالدين و شيخ ابن ابي منصور نقل ميكند كه اصل شجره طوبي در منزل امام علي بن ابي طالب(عليهالسلام) است چون درخت طوبي حجاب مظهر نور فاطمه زهرا (عليهاالسلام) است و هيچ خانه و مكان و درجه اي از درجات بهشت هاي هشتگانه نيست مگر آنكه در آنجا، فرعي از شجره طوبي است.
شب، بُراقِ عروجِ سالكان
بخش مهمّي از فيوضات معنوي و الهي، طبق بيان قرآن كريم، در شب افاضه شده است. تنزّل قرآن در شب پربركت و مبارك قدر است (إنا أنزلناه في ليلة القدر)( سوره قدر، آيه 1) ، (إنا أنزلناه في ليلة مباركة)( سوره دخان، آيه 3)، إسراء و معراج انسان كامل نيز در شب است: (سبحان الذي أسري بعبده ليلاً من المسجد الحرام إلي المسْجد الأقصي الذي باركنا حوْله).( سوره إسراء، آيه 1)
موساي كليم(عليه السلام) نيز شبانه در محضر خداوند به ضيافت و مهماني ميرود. (وواعدنا موسي ثلاثين ليلة وأتممناها بعشْرٍ فتمّ ميقات ربه أربعين ليلة)( سوره اعراف، آيه 142) چهل شب، مهمان خداوند بود و از فيوضات الهي بهره مند گرديد، كه تورات نيز از آن جمله است. گرچه انسان در روز، هم در محضر خداست ولي فيض شب، بهره خاصّي است كه نصيب انسان ميشود. حضور و توجّه و تمركز انسان در شب زياد است و همين سبب قوّت و ازدياد فيض ميشود.
نشئه زنده داري شب و مناجات و دعا و خضوع شب، نشئه خاصّي است كه باخضوع و مناجات و ذكر روز فرق دارد (إن ناشئه الليل هي أشدّ وَطْئأً وأقوم قيلاً)( سوره مزمّل، آيه 6) وبه همين جهت است كه خداوند به رسول خود فرمود: (ومن الليل فتهجد به نافلةلَكَ عسي أنْ يبْعثك ربك مقاماً محموداً)( سوره إسراء، آيه 79) سحر خيز باش و شب راازدست مده؛ زيرا كه نافله شب، خضوع و حضور شب، بعثت تازه اي است براي تو و اگر ميخواهي كه به مقامي والا و محمود مبعوث شوي، شب را رهانكن.
يكي از بيانات امام يازدهم، حسن بن علي(عليهما السلام) كه استاد علاّمه طباطبايي(رضوان الله تعالي عليه) آن را بسيار پرفروغ و روشن و از غُرَر احاديث ميدانستند اين است كه فرمودند: «إن الوصول إلي الله عزوجلّ سفر لايدرك إلا بامتطاء الليل»( بحار، ج 78، ص 379، ح 4) اگرچه همه روايات اهل بيت(عليهم السلام) نور است، ولي در بين سخنان آن بزرگان، بعضي نوراني ترند و از غرر روايات شمرده ميشوند و اين روايت شريفه نيز از همان سنخ است.
آن حضرت(عليه السلام) ميفرمايد كه سير به سوي الله و حركت به سمت خدا، سفري است كه جز با زنده داشتن شب ميسّر نيست. با مركب روز كه سبح طويل دارد: (إن لك في النهار سبحاً طويلاً)( سوره مزمّل، آيه 7) نميشود اين سفر سنگين را طي نمود. بايد شب را مركب پرتوان خود در اين سفر الهي قرار داد.
تلاوت قرآن و خضوع در حضور خداوند، و محاسبه اعمال گذشته و تصميم قطعي براي آينده، در دل شب تار ميسّرتر است و لذا مردان الهي حدّاكثر بهره را از شب ميبرند، «عُمّار اللّيل ومَنار النّهار»( ـ نهج البلاغه: خطبه 192، بند 136) ، «امّا الليل فصافّون أقدامهم، تالين لأجزاء القرآن»( نهج البلاغه، خطبه 193) ، «طوبي لنفسٍ... وهَجَرَتْ في الليل غُمْضَها»( همان، نامه 45، بند 30)، «إنّ داود(عليهالسلام) قام في مثل هذه الساعة من الليل... ».( همان، حكمت 104)
استاد حكيم، الهي قمشه اي(رضوان الله عليه) كه اهل معنا و تهجّد و عرفان بود، چنين سروده است:
چه خوش است يك شب بكشي هوي را به خلوص خواهي زخدا خدا را
به حضور خواني ورقي ز قرآن فكني در آتش كتب ريا را
شود آنكه گاهي بدهند راهي به حضور شاهي چو من گدا را
منبع: کتاب « قرآن در قرآن » صص 84-77
رسولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله: إذا غَضِبَ اللَّهُ عَلى امَّةٍ ولَم يُنزِل بِهَا العَذابَ، غَلَت أسعارُها، وقَصُرَت أعمارُها، ولَم تَربَح تُجّارُها، ولَم تَزكُ ثِمارُها، ولَم تَغزُر أنهارُها، وحُبِسَ عَنها أمطارُها، وسُلِّطَ عَلَيها شِرارُها.
ترجمه:
هر گاه خداوند بر امّتى خشم گيرد و بر آن عذاب نازل نكند، قيمتها در آن بالا مى رود، آبادانى اش كاهش مى يابد، بازرگانانش سود نمى برند، ميوه هايش رشد نمى كنند، جوى هايش پُر آب نمى گردند، باران بر آن فرو نمى بارد، و بَدانش بر آن سلطه مى يابند.
الكافي (ط - دارالحديث)، ج10، ص: 553
و آن حضرت فرمود: كسى كه كلمه «نمى دانم» را از دست بگذارد تير هلاكت بر مواضع حساس كشتنى اش نشيند.
منبع: نهج البلاغه، ترجمه انصاریان، حکمت 85
شبی یک ساعت دعا بخوانید. اگر حال دعا نداشتید باز هم خلوت با خدا را ترک نکنید. در بیداری سحر و ثلث آخر شب آثار عجیبی است. هر چیزی را که از خدا بخواهی از گدایی سحرها میتوان حاصل نمود. از گدایی سحرها کوتاهی نکنید که هرچه هست در آن است.
شیخ جعفر مجتهدی
پایگاه فرهنگی - مذهبی ازکی 1392 ©
کپی برداری از مطالب، با ذکر منبع مجاز میباشد
طراحی و پشتیبانی: آتروپات وب