در قسمت اول ، مقداری از ماجراهای مستر همفر را نقل کردیم . در این قسمت به ادامه آن ماجرا و آشنایی وی با محمد بن عبد الوهاب ، اشاره میکنیم :
- اعزام به لندن
هنفر و 9 نفر جاسوسان ديگر پس از چند سال به لندن فرا خوانده مي شوند،اما فقط 6 نفر از آنها به لندن مي
آيند.يكي از 4 نفر مسلمان مي شود و در مصر مي ماند اما رازي را فاش نميکند.جاسوس ديگر که اصلا روس بوده به روسیه باز ميگردد.سومي در عماره نزديك بغداد وبا مي گيرد و ميميرد.از چهارمي هم خبري در دست نداشتند.
وزارت مستعمرات در جلسه اي همه ي جاسوسان را فرامي خواند و از آنها گزارش مي خواهد.هنفر در يادگيري
زبان وهمچنين علوم قرآني تبحر يافته بود اما در تهيه گزارش از موارد ضعف دولت عثماني توفيق چنداني نيافته بود.
معاون وزارت مستعمرات براي مأموريت بعدي هنفر اين نكات را به او گوشزد ميکند:
-1 يافتن نقاط ضعف مسلمانان براي ايجاد تفرقه بين آنها،زيرا عامل پيروزي ما بردشمن شناخت اين مسائل است.
-2 ايجاد تفرقه و اختلاف.
هنفر در مدت 6 ماه اقامتش در انگليس با دختر عمه اش ازدواج ميکند.اما در همان مواقع به او دستور ميرسد که
بايد به عراق برود.او حتي منتظر به دنيا آمدن فرزندش هم نميشود و به اين سفر ميرود.
در يكي از جلساتي که با مسئولين وزارت مستعمرات دارد به او ميگويند :
اگر بتواني در قسمتهايي از ممالك اسلامي جنگ شيعه وسني راه بيندازي ، بزرگترين خدمت را به بريتانياي کبير کرده اي .
- ورود به بصره
هنفر پس از ورود به بصره به يكي از مساجد شهر ميرود و با شيخ عمرطائي که از عالمان اهل سنت بود آشنا
مي شود،اما شيخ به او سوء ظن پيدا ميکند،اما به هر تقديري که بود خود را از اين مهلكه بيرون مي آورد و ميگويد از اهالي آغدير ترکيه است.
او براي سكني گزيدن مجبور ميشود به يكي از کاروانسراها برود که صاحب آن به قول هنفر مردي احمق
بود.هنفر مجبور بود براي اينكه شناخته نشود بعد از نماز صبح روزي يك ساعت يا بيشتر قرآن بخواند.سرانجام صاحب کاروانسرا او را به دليل مجرد بودن اخراج کرد و مجبور شد در يك دکان نجاري کار و زندگي کند.صاحب نجاري اصلاً ايراني شيعه بود و از مردم خراسان بود.هنفر زبان فارسي را نزد او فرا میگیرد.
- آشنايي با محمد بن عبدالوهاب
در زماني که در نجاري زندگي مي کرد با جواني به نام محمد بن عبدالوهاب آشنا مي شود. او فردي جاه طلب،بلند پرواز و بي نهايت عصبي مزاج بود.او با اينكه سني مذهب بود اما تعصبي نسبت به عقائد اهل سنت نداشت و مي گفت آن چه خدا گفته ما را بس است.
هنفر پس از چندي آشنايي با او متوجه مي شود که فرد مناسبي براي پيش برد اهداف دولت بريتانياي کبير
است . به همين دليل ارتباط بيشتري با او برقرار مي کند.هنفر سعي ميکند که روح جاه طلبي را در محمد گسترش دهد و او را فردي بسيار بزرگ معرفي نمايد.
سرانجام هنفر توانست محمد را تحت تأثير سخنان خود قرار دهد.او براي پيش برد اهداف خود از هيچ کوششي
دريغ نكرد،حتي زني را به نام صفيه براي او اجير کرد تا صيغه او شود ؛ با وجود اينكه محمد بن عبدالوهاب در ابتدا مخالف اين کار بود . حتي وقتي محمد بن عبدالوهاب به ايران رفت در آنجا هم زني ديگر را براي او برگزيد،با اين کارها راه نفوذ او بر محمد بن عبدالوهاب بيشتر باز شد و کم کم ايمانش را از او گرفت.
در اين مدت اقامت ، مرتب با وزارت مستعمرات در ارتباط بود و گزارشات خود را به آنها ارسال ميکرد.
- سفر به کربلا و نجف
در آن بحبوحه نامه اي از لندن به او رسيد و او را به کربلا و نجف فراخواندند.
هنگام بازگشت به لندن پيشنهاد ميکند تا مصب دجله و فرات را براي مطيع ساختن حكومت عراق تغيير دهند و
مردم ناگزير به هدفهاي استعماري انگليس تسليم شوند.
هنفر در کسوت يك بازرگان به نجف ميرود.
او عالمان شيعه را به دليل اينكه حاضر به تغيير نبودند جاهل مي دانست و درجلسات بحثي که با آنان داشت به
اين نتيحه رسيد که اينان تا زمان ظهور حضرت مهدي عليه السلام حاضر به تغيير نيستند.
او اوضاع شهرها را نابسامان و ويران ميدانست و از اين بابت خشنود بود.
هنفر 4 ماه در کربلا ميماند و به بيماري سختي دچار ميشود،آنقدر که به بهبود خود اميدوار نبود.
پس از بهبودي به بغداد باز ميگردد و گزارش کاملي از سفر خود مي دهد.
- بازگشت مجدد به لندن
پس از مدتي او را به لندن احضار مي کنند و او هم سريعاً باز مي گردد.هنفر گزارش دقيقي از اطلاعاتش را به وزارت مستعمرات مي دهد و آنها را از سفر خود خشنود ميکند.
در اين مسير در نتيجه ي مجاهدات و کوششهاي شبانه روزي صفيه،آسيه ( دو زني که به صيغه محمد بن عبدالوهاب در آمده بودند ) و هنفر ، محمد بن عبدالوهاب را مطابق سليقه وباب طبع وزارت مستعمرات در آورده بودند.
او پس از 10 روز مرخصي به وزارت مستعمرات رفت و از مأموريت بعدي خود با خبر شد.جالب اينكه در جلسه اي که محرمانه بود با 5 نفر ملاقات داشت که هم از نظر ظاهر و هم از نظر عقيده بسبار شبيه اين 5 نفر بودند :
1 ) امپراطورعثماني
2 )شيخ الاسلام قسطنطنيه
3 )پادشاه ايران
4 )عالمي شيعي مذهب در ايران
5 )مرجع تقليد شيعيان در نجف.
در آن مدت وزارت،اطلاعاتي را از اشخاص مهم و همچنين نقاط ضعف مسلمانان د راختيار هنفر نهاد،که از جمله ي آنها اين موارد بود:
- اختلاف شيعه و سني و همچنين اختلافات حكومتها و همچنين حكومتها و مردم.
- جمود فكري،بي اطلاعي از اوضاع روز،بي اعتنايي به زندگي مادي.
-نبود امنيت،بهداشت و ويراني شهرها.
-هرج و مرج در حكومتها.
-فقدان ارتش منظم.
کتاب حاوي اين اطلاعات پس از برشمردن اين ضعفها بر اين نكته تاکيد ميکرد که آيين اسلام هيچگونه سازگاري
با اين ضعفها ندارد اما بايد مسلمانان را از واقعيت اسلام دور نگهداشت،و بايد آنها را در نقاط ضعفشان ياري نمود.
در يكي از جلسات معاون به او ميگويد که اگر الان شاهد اين پيروزيها نباشيم نسلهاي آينده به آن خواهند رسيد.
در ادامه جلسات او را از موافقتنامه اي خيلي محرمانه با خبر ساختند که نتيجه ي آن برچيده شدن اسلام طي صد سال آينده بود،که از مفاد آن مي توان به اشاعه ي فحشا،گسترش مذاهب من درآوردي و جلوگيري از پيشرفت مسلمانان اشاره کرد.
- بازگشت به عراق
هنفر اين بار با هدف آماده کردن محمد بن عبدالوهاب به عراق رفت تا بوسيله او دين جديدي را ارائه دهند.البته
دولت انگليس در اين مدت با محمد بن عبدالوهاب ارتباط داشته و نظر او را جلب کرده بود.
در اين مورد دستوراتي به محمد بن عبدالوهاب داده شده بود و از آن جمله ميتوان به اين نكات اشاره کرد:
- تكفير مسلماناني که به دين او نپيوندند.
- از بين بردن مراکز عبادي به بهانه شرك.
- تشويق به ياغي گري و آشوب و هرج و مرج.
- چاپ قرآ نهاي جديد با کم و زياد کردن آيات.
هنفر پس از مراجعت متوجه مي شود که محمد بن عبدالوهاب به نجد ( شهري که محمد بن عبدالوهاب مي خواست از آنجا حكومت خود را بر پا کند ) رفته.هنفر هم خود را سريعا به آنجا ميرساند.
ساکنان نجد هنفر را برده ي محمد بن عبدالوهاب مي دانستند.آنها 2 سال در آنجا بودند و در طي اين مدت مقدمات ارائه دين جديد را فراهم ساختند.سرانجام توانستند با تطميع عده اي ياراني براي محمد بن عبدالوهاب جمع کنند.با گذشت زمان مخالفان محمد بن عبدالوهاب هم زيادتر مي شدند و هنفر تمام سعي خود را مي کرد تا
محمد بن عبدالوهاب از تصميم خود باز نگردد.
محمد بن عبدالوهاب از 2 کار عاجز بود: 1- تخريب کعبه. 2- چاپ قرآن جديد.و آنها هم متقاعد شدند که اين 2 کار لازم نيست و الان نميتوان آنها را انجام داد.
همزمان با محمد بن عبدالوهاب دولت بريتانيا محمد بن سعود را براي حمايت سياسي و نظامي از او اجير ساخت،و با اين کار امور ديني به محمد بن عبدالوهاب و امور سياسي به محمد بن سعود محول شد.
سرانجام آنها توانستند بر عربستان فعلي تسلط يابند و دولتي مستقل تشكيل دهند.
منبع : نرم افزار ابوتراب
رسولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله: إذا غَضِبَ اللَّهُ عَلى امَّةٍ ولَم يُنزِل بِهَا العَذابَ، غَلَت أسعارُها، وقَصُرَت أعمارُها، ولَم تَربَح تُجّارُها، ولَم تَزكُ ثِمارُها، ولَم تَغزُر أنهارُها، وحُبِسَ عَنها أمطارُها، وسُلِّطَ عَلَيها شِرارُها.
ترجمه:
هر گاه خداوند بر امّتى خشم گيرد و بر آن عذاب نازل نكند، قيمتها در آن بالا مى رود، آبادانى اش كاهش مى يابد، بازرگانانش سود نمى برند، ميوه هايش رشد نمى كنند، جوى هايش پُر آب نمى گردند، باران بر آن فرو نمى بارد، و بَدانش بر آن سلطه مى يابند.
الكافي (ط - دارالحديث)، ج10، ص: 553
و آن حضرت فرمود: كسى كه كلمه «نمى دانم» را از دست بگذارد تير هلاكت بر مواضع حساس كشتنى اش نشيند.
منبع: نهج البلاغه، ترجمه انصاریان، حکمت 85
شبی یک ساعت دعا بخوانید. اگر حال دعا نداشتید باز هم خلوت با خدا را ترک نکنید. در بیداری سحر و ثلث آخر شب آثار عجیبی است. هر چیزی را که از خدا بخواهی از گدایی سحرها میتوان حاصل نمود. از گدایی سحرها کوتاهی نکنید که هرچه هست در آن است.
شیخ جعفر مجتهدی
پایگاه فرهنگی - مذهبی ازکی 1392 ©
کپی برداری از مطالب، با ذکر منبع مجاز میباشد
طراحی و پشتیبانی: آتروپات وب