بنيانگذار مذهب وهّابى با هرگونه بدعتى به مبارزه برخاست، چيزى كه از نظر اصولى مورد انكار ساير فرق مسلمين نيز نبود، زيرا همگى بدعتها را در دين به طور كلّى انكار مى كنند.
ولى او در معنى بدعت مرتكب اشتباه بزرگى شده بود، و به همين جهت با هر چيز تازه اى به مبارزه برخاست.
اكنون ببينيم منظور از بدعت چيست؟ آيا هر مطلب تازه، هر ابداع جديد بدعت است؟ و بايد با تمام مظاهر نوين تمدّن بشرى به مبارزه برخاست- آن گونه كه پيروان نخستين وهّابيان از سخنان او برداشت كرده بودند- و به همين جهت حتّى دوچرخه را مركب شيطان مى ناميدند و از آن اجتناب مى كردند!! و خط تلفنى را كه كاخ پادشاه سعودى را به مركز لشكر متّصل مى كرد، پاره پاره كردند!
دوربين هاى عكّاسى را تا چند سال قبل حرام مى شمردند و خريدوفروش آن در بازارهاى مكّه و مدينه تا چندى پيش ممنوع بود، و ملّا عمر وهّابى رئيس طالبان نيز اجازه نداد هرگز عكسى از او بگيرند، و با تحصيل زنان و دختران حتّى در مدارس مخصوص به خود به مخالفت برخواستند و هم اكنون رانندگى زن را هر چند با حجاب كامل باشد حرام مى دانند، و گرفتن جشن ميلاد پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و مانند آن را نيز بدعت و حرام مى شمرند! نه تنها جشن ميلادى براى پيامبر صلى الله عليه و آله برپا نمى كنند، بلكه تمام مسلمين سنّى و شيعه را كه اين كار عاقلانه و انسانى را انجام مى دهند، سرزنش مى كنند!
به يقين بدعت از ديدگاه فقيهان بزرگ و علماى اصول مفهوم ديگرى دارد.
«بدعت» تفسير خاصّ خود را دارد و آن اين است كه انسان چيزى را كه از دين نيست جزء دين قرار دهد، و به عنوان يك عمل دينى آن را انجام دهد و در تعريف بدعت گفته اند: «الْبِدْعَةُ إدْخالُ ما لَيْسَ مِنَ الدِّينِ فِى الدِّينِ».
به يقين هيچ كس استفاده از اختراعات جديد مانند دوچرخه، تلفن، دوربين عكّاسى و رايانه و ... را به عنوان يك امر واجب يا مستحب دينى انجام نمى دهد، بلكه يك امر عرفى است، مانند انواع غذاها و لباسها و ساختمانها كه بر اثر گذشت زمان تغيير مى يابد و شكل نوينى به خود مى گيرد.
به عبارت ديگر گونه اى از اعمالى كه ما انجام مى دهيم اعمال عرفى است كه ارتباط خاصّى با شرع ندارد، مانند مثالهايى كه در بالا آمد: تنوّع در انواع لباسها، مركبها، غذاها، آداب و رسوم و وسايل زندگى و منزل.
بدعت به معنى نوآورى مفيد در اين امور كار خوبى است و نشانه پيشرفت تمدّن بشر است، بنابراين نه دوچرخه مركب شيطان است، نه دوربين عكّاسى چشم شيطان، نه انواع تلفن مايه تباهى و فساد دين است و نه مراسم جشن و شادمانى براى تولّد بزرگان دين كه يك امر عرفى است گناه مى باشد، همان كارى كه گاه به عنوان مراسم جشن تولّد براى فرد فرد خانواده ها انجام مى شود و گاه به طور دسته جمعى براى يك عالم بزرگ دينى يا از آن بالاتر براى پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و بزرگان دين مراسم با شكوهى مى گيرند.
براى انجام اين گونه امور هيچ دليلى بر حرمت نداريم، جز سوء تعبير در مفهوم بدعت و عدم آشنايى به معنى فقهى آن و عدم شناخت امور عرفى از تكاليف شرعى.
كارى به گنبد و بارگاه براى قبور پيشوايان دين نداريم كه آن موضوع بحث ديگرى است، بلكه سخن از قبرستان هاى معمولى است هنگامى كه در عربستان به سراغ قبرستان مى رويم با زشتترين و زننده ترين صحنه ها روبرو مى شويم، درست مانند يك بيابان بى آب و علف و سنگلاخ ناهموار و بى نظم، حتّى يك سنگ صاف روى هيچ قبرى نمى بينيد!
در حالى كه بناى ساده قبور يك امر عرفى در ميان تمام ملّتها و عقلاى جهان است، كه سعى دارند قبور مردگان را به صورتى درآورند كه احترام آنها حفظ شود، و هرگز تحقير و توهين نشوند، در اطراف آن درخت و گل و گياهى ترتيب مى دهند تا مايه آرامش بازماندگان آنها شود.
براى قبور شعرا و بزرگان علم و ادب ساختمان مناسبى در خور شأن آنها مى سازند، و براى هر كسى به تناسب حالش.
اين يك كار انسانى و عرفى است، نه بدعت است و نه شرك و نه بت پرستى بلكه احترام و آداب انسانيّت است، در حالى كه بدعت حرام افزودن چيزى بر دستورات دين است.
امروزه در همه جاى دنيا معمول است كه به مناسبت يك صدمين سال، بزرگداشتى براى فلان شاعر يا مخترع مى گيرند و اين كار سبب تشويق جوانان به علم و دانش و پيشرفت علم و دانش است، آيا هيچ عاقلى مى گويد اين كار بدعت يا شرك است، يا چيزى بر دين افزوده شده؟!
حال اگر ما براى بزرگان دين اين كار را انجام دهيم، كارى كه سبب توجّه عموم مردم به افكار و تعليمات و برنامه هاى آنها مى شود و پيوند محكمى ميان آنها و بزرگان دينى برقرار مى كند، كجاى اين كار بدعت يا شرك است؟ اين يك امر عرفى پسنديده است.
شايان توجّه اين كه گاه نوآورى هاى عرفى در كنار مسائل شرعى قرار مى گيرد بى آنكه به آن آميخته شود و عنوان بدعت حرام پيدا كند، به عنوان مثال امروز در مسجد الحرام و مسجد النبى مناره هاى زيادى مى بينيم كه به يقين در عصر پيامبر صلى الله عليه و آله نبوده است، محراب پيامبر با نقش و نگار ساده و زيبايى آراسته شده بسيارى از آيات قرآن (و بعضى مى گويند تمام قرآن مجيد) بر ديوارها و درون طاقهاى مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله به خط زيبايى نگاشته شده، حتّى نام آن حضرت و تمام ائمّه اهل بيت عليهم السلام و بعضى از بزرگان اسلام بر پيشانى يكى از حياطهاى آن مسجد به چشم مى خورد.
در حالى كه هيچ يك از اينها در عصر پيامبر صلى الله عليه و آله نبود. آيا اينها بدعت و حرام است؟ اگر هست چرا وهّابى ها كه بر آنجا سلطه دارند همه را از ميان بر نمى دارند؟ و اگر نيست چرا موارد مشابه آن را نمى پذيرند؟
به يقين هيچ كس اينها را به قصد اين كه دستور دين است ابداع نكرده، بلكه يك سلسله امور عرفى هستند كه با ذوق سليم مردم ابداع شده اند.
كسانى كه بر اثر جمود فكرى با اين آداب اجتماعى مسلمين و غير مسلمين مخالفند، جايگاهى در دنياى امروز ندارند و بايد به بايگانى تاريخ سپرده شوند، مگر اين كه اعتداليون آنها اين خطاهاى بزرگ را اصلاح و جبران كنند.
تكرار مى كنيم بدعت ممنوع و حرام چيز ديگرى است و آن اين است كه من كارى را به عنوان يك دستور دينى انجام دهم در حالى كه نه در ادلّه عامّه و نه ادلّه خاصّه چيزى درباره آن نيامده باشد.
مثل اين كه چيزى بر نماز يا روزه يا آداب و مناسك حج و امثال آن بيفزاييم يا بگوييم شرع به ما دستور داده است كه فلان شب را به عنوان ميلاد پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله جشن بگيريد.
متأسّفانه جمود و كمى اطّلاعات اين گروه سبب شده است كه اين دو مطلب با يكديگر اشتباه شود.
از تضادهاى عجيب اين گروه اين است كه همان كسانى كه يك روز دوچرخه ها را «مركب شيطان» مى شمردند و بدعت مى دانستند امروز سوار اتومبيل هاى آخرين سيستم آمريكايى و ژاپنى مى شوند و هيچ كس ايرادى بر آنها نمى گيرد.
و آنها كه يك روز خط تلفن بسيار ساده «قصر شاه سعودى» را به «پادگان لشكرش» بدعت دانستند و سيمها را پاره پاره كردند، امروز همه آنها حتّى افراد دست فروش كنار خيابان را مى بينيم كه «جَوّال» (تلفن همراه) به دست دارند!
آيا اين گردش 180 درجه اى دليل بر قرار گرفتن اين گونه افكار در سراشيبى سقوط نيست؟ و جالب اين كه حكومت آنها بى اعتنا به اين افكار واپسگرا در مسير صنعتى كردن كشور به پيش مى تازد، و غرق صنايع وابسته است.
منبع: وهابيت بر سر دو راهى
رسولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله: إذا غَضِبَ اللَّهُ عَلى امَّةٍ ولَم يُنزِل بِهَا العَذابَ، غَلَت أسعارُها، وقَصُرَت أعمارُها، ولَم تَربَح تُجّارُها، ولَم تَزكُ ثِمارُها، ولَم تَغزُر أنهارُها، وحُبِسَ عَنها أمطارُها، وسُلِّطَ عَلَيها شِرارُها.
ترجمه:
هر گاه خداوند بر امّتى خشم گيرد و بر آن عذاب نازل نكند، قيمتها در آن بالا مى رود، آبادانى اش كاهش مى يابد، بازرگانانش سود نمى برند، ميوه هايش رشد نمى كنند، جوى هايش پُر آب نمى گردند، باران بر آن فرو نمى بارد، و بَدانش بر آن سلطه مى يابند.
الكافي (ط - دارالحديث)، ج10، ص: 553
و آن حضرت فرمود: كسى كه كلمه «نمى دانم» را از دست بگذارد تير هلاكت بر مواضع حساس كشتنى اش نشيند.
منبع: نهج البلاغه، ترجمه انصاریان، حکمت 85
شبی یک ساعت دعا بخوانید. اگر حال دعا نداشتید باز هم خلوت با خدا را ترک نکنید. در بیداری سحر و ثلث آخر شب آثار عجیبی است. هر چیزی را که از خدا بخواهی از گدایی سحرها میتوان حاصل نمود. از گدایی سحرها کوتاهی نکنید که هرچه هست در آن است.
شیخ جعفر مجتهدی
پایگاه فرهنگی - مذهبی ازکی 1392 ©
کپی برداری از مطالب، با ذکر منبع مجاز میباشد
طراحی و پشتیبانی: آتروپات وب