در این سلسله مطالب، به مهمترین اشتباهات وهابیت که جنبه ریشه ای دارد، اشاره خواهیم کرد انشاالله.
شاهكار مهمّ مذهب وهابیت در مسأله توحيد و شرك است كه برگرفته از عقايد «ابن تيميّه دمشقى» مى باشد.
«محمّد بن عبد الوهّاب» در رساله «كشف الشبهات» در اين باره سخنى دارد كه خلاصه اش چنين است:
1- توحيدى كه اسلام به آن دعوت كرده توحيد در عبادت است، زيرا مشركان عرب توحيد خالق را قبول داشتند و مى گفتند عالم همه مخلوق خداست «وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزِيزُ الْعَلِيمُ».(1)
«هرگاه از آنها سؤال كنى چه كسى آسمانها و زمين را آفريده؟ مى گويند: خداوند تواناى دانا!»
و در جاى ديگر مى فرمايد: «قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أَمَّنْ يَمْلِكُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ مَنْ يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ يُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَ مَنْ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَيَقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ أَ فَلا تَتَّقُونَ».(2)
«بگو: چه كسى شما را از آسمان و زمين روزى مى دهد؟ و چه كسى مالك گوشها و چشمهاست؟ و چه كسى زنده را از مرده، و مرده را از زنده بيرون مى آورد و چه كسى امور (جهان) را تدبير مى كند؟ مى گويند: خدا! بگو: پس چرا تقوا پيشه نمى كنيد؟!».
با توجّه به اين آيات مشركان عرب، خالق جهان و رازق بندگان و مدير و مدبّر عالم را خداوند يگانه مى دانستند. پس شرك آنها در چه بود؟ اشكال كار آنها فقط در توحيد عبادت بود يعنى بتها و بعضى از صالحان را پرستش مى كردند. به تعبير ديگر مشركان عرب هرگز منكر توحيد خالق و رازق و ربّ العالمين نبودند، بلكه مشرك در عبادت خدا بودند و اسلام آنها را به «عبادت» خداوند يگانه دعوت فرمود.
2- مفهوم «شرك» آن است كه انسان غير خداوند يگانه را بخواند و براى حلّ مشكلات به او پناه برد (به عنوان مثال يا رسول اللَّه و يا على بگويد) زيرا قرآن مجيد مى گويد: «فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً».(3)
3- اگر كسى از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله يا هر كس از پيشوايان اسلام و صالحان شفاعت بطلبد كار او شرك است! و جان و مال او بر موحّدان مباح است! زيرا او مشرك است و هر مشركى مهدور الدم و المال و النساء مى باشد. قرآن مجيد مى گويد: «قُلْ لِلَّهِ الشَّفاعَةُ جَمِيعاً لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ».(4)
«بگو: شفاعت به طور كامل از آن خدا است، حكومت آسمانها و زمين از آن او است سپس به سوى او بازمى گرديد».
4- به علاوه مشركان عرب هنگامى كه به جهت بت پرستى مورد اعتراض واقع شدند گفتند «ما نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونا إِلَى اللَّهِ زُلْفى».(5)
«ما بتها را تنها براى اين پرستش مى كنيم كه ما را به خدا نزديك كند» و هرگز پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله اين سخن را از آنها نپذيرفت.
بنابراين پرستش آنها نسبت به بتها براى خالق و رازق بودن آنها نبود بلكه فقط براى شفاعت بتها عند الله بود، پس هر كس غير خدا را شفيع بداند مانند مشركان عرب است و جان و مال او مباح است!!
اين بود عصاره كلام آنها در مسأله توحيد و شرك.
نقد و بررسى
در واقع تكيه گاه عمده «وهّابيّون» در كتابهاى مختلف در بحث توحيد و شرك همان چند آيه بالاست كه در همه جا به آن استناد مى جويند، و سعى دارند، از كنار ساير آيات قرآن به سادگى بگذرند، و آنها را ناديده بگيرند، يعنى در برابر قرآن به طور كامل گزينشى عمل كنند.
در ضمن براى اين كه علماى مخالف را كه با آيات ديگر قرآن خطاهاى آنها را روشن مى سازند، خلع سلاح كنند در يك ادّعاى بى سابقه مى گويند، تمام آياتى كه ديگران براى ردّ اين برداشت در مسأله «توحيد و شرك» به آن استدلال كرده اند از آيات متشابه است! و تنها آياتى كه آنها به آن استناد جسته اند از محكمات قرآن است!!(6)
در يك بررسى دقيق اين نكته به دست مى آيد كه خطا و اشتباه و برداشت نادرست وى از «شش واژه قرآنى» سبب شده كه همه مسلمين را به جز پيروان عقايد خود مشرك بشمرند و حكم كفر آنها را صادر كنند.
و متأسّفانه جهان اسلام براى خطاى آنها در تفسير اين شش واژه، بهاى سنگينى را تاكنون پرداخته است، چه خونهاى مقدّسى كه از مسلمانان بر زمين ريخته شد؟ و چه اموال هنگفتى كه به غارت رفت؟
و حتّى امروز هم آن وضع در بعضى از مناطق ادامه دارد كه نمونه هاى آن در زمان حكومت طالبان در افغانستان و در بمبگذارى هاى گروه سپاه صحابه در مساجد شيعيان پاكستان و بمبگذارى هاى بسيار وحشتناك و بى رحمانه در عراق در صفوف اهل سنّت و شيعه، و حتّى در عربستان سعودى در «رياض» و «الخبر» ديده شده است.( و امروزه هم که اعمال داعش و النصره و ... را هر روز در رسانه ها مشاهده میکنیم. مدیر سایت)
چرا آنان حاضر نيستند با ديگر علماى اسلام، علماى الازهر، دمشق، قم و نجف به بحث منطقى بنشينند تا حقايق روشن شود.
چرا بحثهاى آنها همچون پاسخهاى بعضى از پيشوايان آنها كه با جمله «ايّها المشرك الجاهل» آغاز مى شود و گوينده با پيشداورى خود، طرف مقابل را نخست مهدور الدم و مشرك و نادان شمرده سپس با او بحث مى كند، هنوز ادامه دارد؟!
چرا آن گونه كه قرآن دستور داده، حاضر نيستند بحثى دوستانه بر اساس «فَبَشِّرْ عِبادِ* الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ»(7) ميان علماى وهّابى و ديگران آغاز گردد؟!
كه اگر چنين مى كردند اين همه خونهاى پاك مسلمين ريخته نمى شد و اموال آنها به غارت نمى رفت، و دشمنان بر آنها مسلّط نمى شدند و اقلّيّت كوچك صهيونيست همه چيز آنها را به بازى نمى گرفت. معلوم نيست چه جوابى در برابر خدا براى روز قيامت و عند الميزان و الحساب آماده كرده اند؟
به هر حال اين شش كلمه سرنوشت ساز عبارتند از:
1- شرك و مشرك (در قرآن مجيد)
2- إله (در لا إله إلّا اللَّه در قرآن مجيد)
3- عبادت (در قرآن مجيد)
4- شفاعت (در قرآن مجيد)
5- دعا (در قرآن مجيد)
6- بدعت (در قرآن و حديث)
الف) مفهوم «شرك»
نخستين واژه مهمّى كه وهّابيان در آن گرفتار اشتباه و خطا شده و بر اثر آن فتواى اباحه خون و مال و نواميس بسيارى از مسلمين را صادر كرده اند واژه «شرك» و «مشرك» است.
«شرك» در لغت عرب به معنى شركت در چيزى است و «شريك» همان همتا و همطراز است.
لسان العرب در معنى اشتراك مى گويد: «اشْرَكَ بِاللَّهِ: جَعَلَ لَهُ شَرِيكاً فِي مُلْكِهِ» و در معنى «شرك» مى گويد: «و الشِّرْكُ أَنْ يَجْعَلَ لِلَّهِ شَرِيكاً فِي ربوبيّته» و به اين ترتيب شرك را به معنى شريك قرار دادن براى خدا در حاكميّت و ربوبيّت تفسير كرده است. راغب در مفردات مى گويد:
«شرك در دين دو گونه است: اوّل «شرك عظيم» است كه انسان شريك و همتايى براى خدا قرار دهد كه سبب محروميّت او از بهشت است». «مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ»؛ و «شرك صغير» است اگر غير خدا را در بعضى امور مورد توجّه قرار دهد كه همان ريا و نفاق است.(8)
قرآن مى گويد: «وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِكُونَ».(9)
بنابراين، حقيقت شرك عظيم آن است كه كسى را همتاى خدا و همطراز او در خالقيّت و مالكيّت و ربوبيّت و عبادت بدانيم.
ولى اگر بگوييم حضرت مسيح عليه السلام بيماران غير قابل علاج را به اذن خدا شفا مى داد، و مردگان را به اذن خدا زنده مى كرد، و با علمى كه از ناحيه خداوند كسب كرده بود از مسائل پنهانى و غيوب خبر مى داد، نه راه شرك پوييده ايم و نه سخنى به گزاف گفته ايم.
مگر قرآن مجيد از زبان مسيح عليه السلام نمى گويد: «وَ أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْيِ الْمَوْتى بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ».(10)
«و (او را به عنوان) رسول و فرستاده به سوى بنى اسرائيل (قرار داديم، كه به آنها بگويد:) من نشانه اى از طرف پروردگار شما، برايتان آورده ام؛ من از گِل، چيزى به شكل پرنده مى سازم؛ سپس در آن مى دمم و به فرمان خدا، پرنده اى مى گردد. و به اذن خدا، كورِ مادرزاد و مبتلايان به برص را بهبودى مى بخشم؛ و مردگان را به اذن خدا زنده مى كنم! و از آنچه مى خوريد، و در خانه هاى خود ذخيره مى كنيد؛ به شما خبر مى دهم؛ به يقين در اينها، معجزه براى شماست، اگر ايمان داشته باشيد».
بنابراين اگر از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و بعضى از بندگان صالح خدا همچون امامان اهل بيت عليهم السلام چنين امورى را به همين صورت يعنى «به اذن خدا» تقاضا كنيم، نه تنها شرك نيست، بلكه عين توحيد است، چرا كه ما هرگز آنها را همطراز و هم رديف و شريك خدا و مستقلّ در تأثير قرار نداده ايم، بلكه بندگانى سر بر فرمان او و مجرى اوامر او دانسته ايم.
تعجّب است چگونه پيشوايان وهّابى از واژه «شرك» كه معنى روشنى دارد، چنين برداشتى كرده و هرگونه درخواست از بندگان صالح خدا را كه جز به اذن خدا كارى نمى كنند شرك دانسته اند، مطلبى بر خلاف صريح قرآن؟!
فرض كنيد كسى خادمى دارد كه گوش به فرمان مولاست و چيزى را جز به اجازه او انجام نمى دهد، اگر كسى از او بخواهد از مولاى خود انجام فلان عمل را تقاضا كن، آيا اين تقاضاكننده، «خادم» را همتا و هم رديف و شريك مولا دانسته است، يا در مسير خدمت؟!
آيا هيچ وجدان بيدارى اين سخن را مى پذيرد، كه اين كار شرك است؟
تمام اشتباهات آنها از اينجا ناشى مى شود كه آيات قرآن را در كنار هم نچيده اند تا مفهوم واقعى آنها روشن شود، بلكه آنچه را كه با پيشداورى هاى آنان در بدو نظر هماهنگ بوده پذيرفته، و بقيّه را كنار زده اند.
انشاالله ادامه این مطلب را در قسمت بعد تقدیم خواهیم کرد.
منبع: وهابیت بر سر دوراهی
**************************************************************************************************************************************************
پی نوشت ها به نقل از وهابیت بر سر دو راهی:
1. زخرف، آيه 9
2. يونس، آيه 31
3. جن، آيه 18
4. زمر، آيه 44
5. زمر، آيه 3
6. شرح كشف الشبهات، صفحه 74
7. زمر، آيات 17- 18
8. مفردات راغب ماده شرك (با تلخيص)
9. يوسف، آيه 106
10. آل عمران، آيه 49
رسولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله: إذا غَضِبَ اللَّهُ عَلى امَّةٍ ولَم يُنزِل بِهَا العَذابَ، غَلَت أسعارُها، وقَصُرَت أعمارُها، ولَم تَربَح تُجّارُها، ولَم تَزكُ ثِمارُها، ولَم تَغزُر أنهارُها، وحُبِسَ عَنها أمطارُها، وسُلِّطَ عَلَيها شِرارُها.
ترجمه:
هر گاه خداوند بر امّتى خشم گيرد و بر آن عذاب نازل نكند، قيمتها در آن بالا مى رود، آبادانى اش كاهش مى يابد، بازرگانانش سود نمى برند، ميوه هايش رشد نمى كنند، جوى هايش پُر آب نمى گردند، باران بر آن فرو نمى بارد، و بَدانش بر آن سلطه مى يابند.
الكافي (ط - دارالحديث)، ج10، ص: 553
و آن حضرت فرمود: كسى كه كلمه «نمى دانم» را از دست بگذارد تير هلاكت بر مواضع حساس كشتنى اش نشيند.
منبع: نهج البلاغه، ترجمه انصاریان، حکمت 85
شبی یک ساعت دعا بخوانید. اگر حال دعا نداشتید باز هم خلوت با خدا را ترک نکنید. در بیداری سحر و ثلث آخر شب آثار عجیبی است. هر چیزی را که از خدا بخواهی از گدایی سحرها میتوان حاصل نمود. از گدایی سحرها کوتاهی نکنید که هرچه هست در آن است.
شیخ جعفر مجتهدی
پایگاه فرهنگی - مذهبی ازکی 1392 ©
کپی برداری از مطالب، با ذکر منبع مجاز میباشد
طراحی و پشتیبانی: آتروپات وب