بديهى است كه مراجعه به اهل كتاب براى يافتن اطلاعات بيشتر و گسترده تر درباره حيات بشر و آغاز و پايان جهان، اختصاص به دوره ظهور اسلام نداشته، بلكه يهوديان و نصرانيان نيز به علت صبغه علمى و اهل كتاب بودنشان، قبل از اسلام، محور مراجعه عربها و قبايل بدوى بودند.
برخى آيات قرآن نيز گواه براين امر هستند، زيرا در برخى آيات آمده كه اگر در مواردى، از علم و دانش برخوردار نيستند، به اهل كتاب مراجعه كرده و از آنها سؤال كنند، مانند:
وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ؛
«ما پيش از تو جز مردانى كه به آنان وحى مى كرديم، نفرستاديم (همه انسان بودند و از جنس بشر)، اگر نمى دانيد، از آگاهان بپرسيد». ( انبياء، 7)
طبرسى در ذيل آيه شريفه به معانى اهل ذكر اشاره مى كند و به نقل از حسن و قتاده مى گويد: مقصود از اهل ذكر، اهل تورات و انجيل هستند. ( طبرسى، مجمع
البيان، ج 4، ص 64؛ محمد حسين طباطبايى، الميزان، ج 14، ص 254)(البته در روایاتی از شیعه منظور از اهل الذکر را اهل بیت علیهم السلام معرفی کرده اند. جهت اطلاع به چرایی این مساله به تفاسیر معتبر رجوع فرمایید.مدیر سایت )
در آيه ديگر آمده است:
وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسى تِسْعَ آياتٍ بَيِّناتٍ فَسْئَلْ بَنِي إِسْرائِيلَ إِذْ جاءَهُمْ فَقالَ لَهُ فِرْعَوْنُ إِنِّي لَأَظُنُّكَ يا مُوسى مَسْحُوراً؛
«ما به موسى نه معجزه روشن داديم، پس از بنى اسرائيل سؤال كن، آن زمان كه (موسى) به سراغ آنها آمد. فرعون به او گفت: اى موسى، گمان مى كنم تو ديوانه يا ساحرى». ( اسراء، 101)
مخاطب آيه مذكور در ظاهر پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم بوده و از او خواسته شده تا از بنى اسرائيل سؤال كند. مرحوم طبرسى مى گويد: آيه شريفه متضمن امر بر پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم است كه از بنى اسرائيل سؤال كند تا حجت برآنها كاملتر شود. ( طبرسى، مجمع البيان، ج 3، ص 685)
آيات ديگرى نيز وجود دارند كه مخاطب آن مشركان هستند و در آنها خداوند متعال از مخالفان پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم مى خواهد تا به اهل كتاب براى آگاهى از حقانيت پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم مراجعه كنند. (مائده، 82)
بدينسان، اهل كتاب به ويژه عالمان منصف آنها، قبل از ظهور اسلام و همزمان با آغاز نزول، محل مراجعه بوده اند و چه بسا پاسخ هاى صحيح و مناسبى نيز از
طرف آنها ارائه مى شد، خصوصا اگر به استناد تورات و انجيل، پاسخ مى دادند، كه در آن مقطع، بخشهايى از آن، همچنان از تحريف به سلامت مانده بود.
ازاينرو، مراجعه عربها، قبل از ظهور اسلام و همزمان با آن، امرى طبيعى و مجاز شمرده مى شد و نه تنها منشأ تحريف در تفسير و تاريخ اسلام نبوده، چه بسا سودمند و به اقتضاى مراجعه عالم به جاهل بوده است. اما پس از آنكه يهوديان مخالفت خود را با اسلام اظهار كردند و به توطئه و كارشكنى در امور مسلمين پرداختند، چنين مراجعه اى ديگر پسنديده به نظر نمى رسيد، بلكه در مواردى نيز مورد نهى شديد پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم واقع مى شد، زيرا يهود همچنان درصدد تضعيف مسلمين، به ويژه هجمه علمى و فرهنگى بود تا بدين وسيله، پايه هاى دينى و مذهبى مسلمين را سست و بى اعتبار گرداند و با ورود مطالب دروغ و دست ساز، طهارت و سلامت آنها را دستخوش اشكال كند.
لذا اگر اطلاعات مسلمين در مواردى كه به اهل كتاب رجوع كردند، نه تنها با مطالب قرآن و سخنان معصومين عليه السّلام تعارضى نداشت، بلكه از هرگونه دروغ پردازى نيز به دور بود، چنين مراجعه اى مورد نهى واقع نمى شد و از هيچ حرمتى برخوردار نمى بود، حتى چه بسا در توضيح آيات قرآن به كار گرفته مى شد؛ اما اگر آن اطلاعات، با مطالب قرآن و تفسير معصومين عليهم السّلام، تعارض مى داشت، مراجعه به اهل كتاب در آن موارد حرام مى بود.(البته با وجود ائمه علیهم السلام، رجوع به غیر، ظلم به خویشتن است.مدیر سایت)
دلايل عدم جواز رجوع به اهل كتاب
مهمترين دليل بر نادرستى مراجعه به اهل كتاب، نهى خداوند متعال در اين آيه شريفه است كه مى فرمايد:
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِكُمْ لا يَأْلُونَكُمْ خَبالًا وَدُّوا ما عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ؛
«اى كسانى كه ايمان آورده ايد، محرم اسرارى از غير خود، انتخاب نكنيد، آنها از هرگونه شر و فسادى درباره شما، كوتاهى نمى كنند. آنها دوست دارند شما در رنج و زحمت باشيد، نشانه هاى دشمنى از دهان آنها آشكار شده است». آل عمران، 118)
طبرسى در ذيل آيه شريفه مى فرمايد: آيه شريفه درباره مسلمانانى است كه به يهود مراجعه مى كردند، زيرا بين آنها خويشى و قرابت برقرار بود. ( طبرسى، همان، ج 1، ص 820)
آيه شريفه در مقام نهى مسلمين است تا در مراجعه به يهوديان، سستى، ضعف و فتور از خود نشان ندهند. تعبير «خبالا» اشاره به تحريف عقلى يهود دارد و مسلمين را بدان جهت از آن نهى كرده اند تا مبادا در مراجعه به يهود، دچار ذهنيات نادرست شد. در آيه شريفه، يهود دشمنان مسلمين قلمداد شده اند.
خداوند متعال در آيه ديگر مى فرمايد:
وَدَّتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَوْ يُضِلُّونَكُمْ وَ ما يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَ ما يَشْعُرُونَ يا أَهْلَ الْكِتابِ لِمَ تَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ يا أَهْلَ الْكِتابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ؛
«جمعى از اهل كتاب (از يهود) دوست داشتند شما را گمراه كنند؛ آنها گمراه نمى كنند، مگر خودشان را و نمى فهمند. اى اهل كتاب چرا به آيات خدا كافر مى شويد، درحالى كه (به درستى آن) گواهى مى دهيد؟ اى اهل كتاب، چرا حق را با باطل مى آميزيد و مشتبه مى كنید و حقيقت را پوشيده مى داريد، در حالىكه مى دانيد؟» ( آل عمران، 69- 71)
در آيات مذكور، خداوند متعال خطاب به يهود و نصارى كرده و از مخالفت آنها با مسلمين و تضعيف آنها خبر مى دهد. ازاينرو، طبيعى است كه پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم مسلمين را از مراجعه به يهود برحذر دارد، به ويژه در اخذ گفتارهايى در تفسير آيات، زيرا آنان به دليل عناد و لجاجتى كه با اسلام داشته و دارند، به انكار حقايق تورات و انجيل پرداخته و مطالب دروغى را در بين مسلمين منتشر مى كنند كه با قرآن و كلام معصوم سازگارى ندارد.
بدين دليل پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم در مواردى، مسلمانان را از مراجعه به اهل كتاب، بازداشته است و آن را عملى غير مشروع مى داند.
صحابه ويژه پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم نيز همانند آن حضرت، ديگران را از اينكار منع كرده اند.
از ابن عباس گزارش شده كه گروهى را كه تمايل به مراجعه اهل كتاب داشتند، مورد عتاب قرار داده و گفته بود: چرا و چگونه به سوى اهل كتاب مى رويد و از
آنها پرسش مى كنيد، درحالى كه قرآن، كه همه شما در محضر او هستيد، از طرف خدا بر پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم نازل شده، گويا و رسا است و از هرگونه
تحريف و آشفتگى به دور است، ولى اهل كتاب كه شما به آنها مراجعه مى كنيد، كتاب آسمانى خود را تحريف كرده و تغيير داده اند و خود به نوشتن مطالب آن مبادرت كرده اند. ( بخارى، صحيح بخارى، ج 9، ص 136)
از ابن مسعود هم چنين نقل شده است:
لا تسألوا اهل الكتاب فانهم لن يهدوكم و قد اضلّوا انفسهم؛ از اهل كتاب پرسش مكنيد، آنان هرگز شما را هدايت نمى كنند، زيرا خود را گمراه كرده اند. ( ابن حجر، فتح البارى شرح صحيح بخارى، ج 13، ص 259)
طبيعى بود كه صحابه بزرگوار اسلام كه متصل به منبع وحى بودند و از عداوت يهود نيز اطلاع داشتند، به خود اجازه نمى دادند تا به اهل كتاب مراجعه كنند. البته گروهى كه از درون تهى بوده و علم و دانش اندكى داشتند، يا اطلاعى از نهى پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم نداشتند و يا نسبت به آن بى توجّه بودند، اهل كتاب را، مدينه فاضله خود دانسته و به آنها مراجعه مى كردند.
برخى خواسته اند بنابر شواهدى، رجوع به اهل كتاب را به طور مطلق مجاز بدانند و آن را پسنديده جلوه دهند. آنها به اين آيه شريفه استناد كرده اند:
فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ فَسْئَلِ الَّذِينَ يَقْرَؤُنَ الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكَ؛
« اگر در آنچه برتو نازل كرديم، ترديدى دارى، از كسانى كه پيش از تو كتاب آسمانى را مى خواندند، بپرس». « يونس، 94»
درحالى كه به نظر مى رسد خطاب آيه شريفه متوجّه شخص پيامبر و مسلمانان نيست، بلكه متوجه منكران و مشركانى است ( ابو الفتوح رازى، روض الجنان، ج 6، ص 227؛ فضل بن حسن طبرسى، مجمع البيان، ج 5، ص 201) كه در رسالت پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم ترديد كرده اند. كسانى كه خود اهل كتابند و به دليل عداوتهاى بيهوده، ترديد روامى دارند؛ يعنى مقصود همان يهوديانى هستند كه خداوند خطاب به آنها مى فرمايد: اگر شما كمى انصاف داشته باشيد، با مراجعه به كتاب خود، حق بر شما روشن خواهد شد.
آنچه از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده، چنين است:
«حدّثوا عن بنى اسرائيل و لا حرج و من كذب علىّ متعمدا، فليتبوء مقعده من النّار»؛
از بنى اسرائيل نقل نماييد و حرجى برآن نيست و هركس به عمد برمن به دروغ نسبتى را بدهد، جايگاه او در جهنم است.( مکاتیب الرسول، احمدی میانجی،ج 1،ص 530 بر اساس نرم افزار جامع الاحادیث)
چنين حديثى مى بايد در تأييد مطالبى از بنى اسرائيل باشد كه با مطالب قرآن و كلام معصوم عليه السّلام سازگارى دارد، مانند اصول كلى دين و چه بسا آنها به
عنوان استشهاد مطالب قرآنى، ذكر مى شوند و يا آنكه، اساسا حديث مذكور دلالتى بر مراجعه به اهل كتاب ندارد، بلكه تنها در مقام اجازه در نقل و شنيدن كلام آنان و نه تأييد و تصديق گفتار آنان است، زيرا كلام آنان از مطالب جعلى، اساطير و غير معقول برخوردار بود و هرشنونده عاقلى به نادرستى آن پى مى برد. لذا حضرت در پايان گفتار خود مى فرمايد: هركس به عمد دروغى را برمن نسبت دهد، جايگاه او در جهنم است.
در روايتى ديگر نيز از پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم آمده است:
«تحدّثوا عن بنى اسرائيل و لا حرج، فانّكم لا تحدّثون عنهم بشئ الّا و قد كان فيهم أعجب منه»؛( منبع ؟ )
از بنى اسرائيل، حديث نماييد و حرجى برآن نيست. همانا شما از آنها حديث نخواهيد كرد، مگر درباره آن شگفت زده شده و تعجب خواهيد كرد.
بدين جهت حديث «حدّثوا»، دلالتى بر جواز مراجعه ندارد و اگر از آن استفاده جواز شده، در موارد مجاز بوده و يا در مقطع خاصى بوده كه پس از نهى صريح پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم، ديگر اعتبارى بر جواز مطلق، نداشته و ندارد.
منبع: کتاب روش های تفسیر قرآن(دکتر مودب)
توجه: منابع معرفی شده در متن، همان منابعی است که در کتاب روش های تفسیر قرآن معرفی شده اند.
رسولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله: إذا غَضِبَ اللَّهُ عَلى امَّةٍ ولَم يُنزِل بِهَا العَذابَ، غَلَت أسعارُها، وقَصُرَت أعمارُها، ولَم تَربَح تُجّارُها، ولَم تَزكُ ثِمارُها، ولَم تَغزُر أنهارُها، وحُبِسَ عَنها أمطارُها، وسُلِّطَ عَلَيها شِرارُها.
ترجمه:
هر گاه خداوند بر امّتى خشم گيرد و بر آن عذاب نازل نكند، قيمتها در آن بالا مى رود، آبادانى اش كاهش مى يابد، بازرگانانش سود نمى برند، ميوه هايش رشد نمى كنند، جوى هايش پُر آب نمى گردند، باران بر آن فرو نمى بارد، و بَدانش بر آن سلطه مى يابند.
الكافي (ط - دارالحديث)، ج10، ص: 553
و آن حضرت فرمود: كسى كه كلمه «نمى دانم» را از دست بگذارد تير هلاكت بر مواضع حساس كشتنى اش نشيند.
منبع: نهج البلاغه، ترجمه انصاریان، حکمت 85
شبی یک ساعت دعا بخوانید. اگر حال دعا نداشتید باز هم خلوت با خدا را ترک نکنید. در بیداری سحر و ثلث آخر شب آثار عجیبی است. هر چیزی را که از خدا بخواهی از گدایی سحرها میتوان حاصل نمود. از گدایی سحرها کوتاهی نکنید که هرچه هست در آن است.
شیخ جعفر مجتهدی
پایگاه فرهنگی - مذهبی ازکی 1392 ©
کپی برداری از مطالب، با ذکر منبع مجاز میباشد
طراحی و پشتیبانی: آتروپات وب